آخر یکــــ روز

....

....

آخر یک روز می افتد... این را خوب می دانم.

همین روزهاست که شیشه ی رسوایی من، از دست های تو بیافتد... بشکند...

آن وقت عطر تو همه جا می پیچد... و من رسوا و انگشت نما می شوم...

عیبی هم ندارد که با بوی عطر تو، همه ی مردم شهر عاشق بشوند. همین که من هم یکی از مردم شهر باشم، برایم کافیست.

....

....

بخشی از #کتاب_مکالمه_غیر_حضوری 

نویسنده: #علیرضا_اسفندیاری ..... ....

....

درده تنهایی

.
ﺩﺭﺩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﻣﺜﻞ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺧﻄﻬﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ
ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﺳﻔﯿﺪه !

ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ..!
ﻭ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻫﻤﻪ ی فصلهای
قشنگ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ... .
.
ﺗﻮ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ‌ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ !
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ !
ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻩ !
ﺑﯽ‌ ﺍﺣﺴﺎﺱ...
ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭﺷﻢ !

دوست مجازیه من....

دردهایم را لایک کردند و گفتند زیبا بود! نمیدانستم مگر درد هم زیبا میشود؟ هی رفیق مجازی من... نوشته هایم دست خودم نیست دلم مینویسد و من... فقط نگاه می کنم. به عبور روزهایم و دغدغه های فراموش شده ام... شاید آرام تــر می شدم فقــط و فقـــط ... اگر میفهمیدی... حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نوشته نشده اند!!!
دلتنگم...........دلتنگم...........برای تمامی آرزوهایی که فاسد شدند...... برای تمامی جوانیم......برای عمری که ناخواسته میگذرد........برای تمامی عزیزانم که ناخواسته ازپیشم سفر کردند ودرخاک سرد آرمیدند.......برای تن هایی که تنهایند.....که روحشان تنهاست.........دلتنگم....... دلتنگ کسی که دوستش دارم وحتی به اندازه نیم نگاهی سهم من نمیشود......... دلتنگم برای خودم که فقط به ظاهر زنده ام......

اولویت ...

هیچکس سرش آنقدر شلوغ نیست
که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد
همه چیز برمی گردد به اولویت های آن آدم
اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت
فقط یک دلیل دارد
تو جزو اولویت هایش نیستی...!

" پائولو کوئلیو "

لایق تو کسی نیست جز انکه ...

لایق تو کسی نیست جز آنکسی که تو را انتخاب میکند نه امتحان....
تو را نگاه کند نه اینکه ببیند... 
تو را حس کند نه اینکه لمست کند... 
تو را بسازد نه اینکه بسوزاند... 
تو را بیاراید نه اینکه بیازارد... 
تو را بخنداند نه برنجاند... 
و تو را دوست بدارد و و بدارد و بدارد.... بدارد

رنج...انتظار...نفس...

خیلی وقت است فراموش کرده ام… 
کدامیک را سخت تر می کشم…؟
رنج!
انتظار!
یا نفس را…

_نـداشتـن ِ تــو_

عمیقتــــریـن

فــاجعـــــه ی

جهــــان است،

_نـداشتـن ِ تــو_

 

غُصّـــه نخــــور!

غُصّـــه نخــــور!

حتّــی اگــــــر همــه ی عـروسـک هـا

از خـواب بیـــــدار شـونــــــــد،

مجسمــــه هـا

بـا صـــــدای بلنـــــد فکـــر کننــــد

و دیـوانـگان شفـــــــا بگیـرنـــــد،

مـن بــــاز خـودم هستـــــم

و بــــاز...

شیفتــــه ی تــــواَم.

 

 

چشمـــان ِ تــو صـــــدف اسـت

چشمـــان ِ تــو صـــــدف اسـت

بَـر آن گـوش مـی خـوابـانــــم ، وقتـــی کــــــــه خـوابیــــده ای

تـا صـــــدای دریـایـــی را کــــــــه در آن غــرق شــــده ام

بشنـَــوَم.

 

دو وصـلــــــه ی نـاجـــــور

تـا آمـــــدن ِ دوبـاره ات...

اشکهــــایـم را در تُنـگ ِ مـاهـی هـا

مخفـــی مـی کـُنــــــم

و روزهـای نبـودنـت را

در تقـویـــــم ِ روی میــــز هـاشــــور مـی زنــم

شـکایتـــی نـدارم...

تـا یـادم بـوده

"جـــدایـی" و "فـاصـلــــــه"

دو وصـلــــــه ی نـاجـــــور ِ زنـدگــــی ام بـوده انــــد.

 

مـن دو جـــــا هستــــم

مـن دو جـــــا هستــــم

اینجـــــا

وَ جـــایــی کــــــــه تــو هستــی.

 

رُوی دستِ خدا، مانده‌ام.

گاهی،
واقعا خیال می‌کنم،
رُوی دستِ خدا، مانده‌ام.
خسته‌اش کرده‌ام

 

قرص هایی که حال آدم را خوب میکنند..

هیچوقت قرص هایی که حال آدم را خوب میکنند

جای "خوب هایی" که دل آدم را قرص میکند نمیگیرند.....

 

گاهی آدم...

..

گاهی آدم

دل اش

فقط یک "دوستت دارم" می خواهد

که نمیرد!

اردی بهشت

مراقب شمعدانی هایت باش

اردی بهشت

ماه عاشقی های بی ملاحظه است

 

"مجتبا تقوی زاد"

 

صبر کن...

صبر کن...

برگرد...

چمدانهایمان اشتباه شده است....

دلم را به جای خاطراتت برده ای....

 

 

گفتند حکم؟

گفتند حکم؟

ورق دست گرفتیم و خندیدیم
قرار شد حکم دل باشد
تمام سر ها دست تو بود
روزگار دست از ما گرفت
دو به دو، دل دادیم
زندگی آس ِ مان را برید
دو به تک باختیم

بازی روبروی چشم های تو عاقبت ندارد.....!


منم که باعث...

همچون ابری در بالای سرت هستم...

کاش میدانستی منم که باعث قدم زدن

عاشقانه ات در زیر بارانم....

احسـاســـــات ِ مـن

صــــدای بـاز شـــدن ِ آهستـــه ی در
 و مـن بـیتـــاب ِ آمـــدنـت...!
 ولـی افســـــوس،
 ایـن روزهــا حتّـی بـــــــاد
 بـا احسـاســـــات ِ مـن بـازی مـی کـُنــــد...!