چهارشنبه سوری

 

 

 

چهارشنبه سوری

     نام گذاری:

        در زبان و ادب فارسی سور به معنای جشن، بزم، شادی: از ین پهلوان چشم بد دور باد/ همه زندگاهیش در سور باد (فردوسی) یکی سور کن، مهتران را بخوان...

     سور به معنی جشن در ختنه سوران و به معنای مهمانی در سوردادن، سورچران و سورچرانی هنوز کاربرد دارد.

     خاستگاه و پیشینه:

     دست یافتن به خاستگاه و چگونگی پیدایی جشن چهاشبه سوری در ایران و آگاهی از پیشینه ی آن یک مشکل تاریخی است که با وجود پژوهش ها و گمانه زنی های بسیار هنوز پوشیده مانده است. برخی جشن گرفتن در سه شنبه شب آخر سال را از این رو دانسته اند که ایرانیان هم مانند بسیاری از جامعه های معروف به گروه هند و اروپایی، شب را پیش از روز به شمار می آورند، و در اوستا هم بارها شب به جای روز به کار رفته است. در ایران کهن هر جشن در شب هنگام و معمولا با آتش افروزی و سپیده دمان پس از آن، با آب پاشی همراه بوده است. .... پس از به سلطنت رسیدن امیر  منصور بن نوح سامانی  ((هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنان که عادت قدیم است)) فرا رسید، جشن گرفتند و ((آتشی عظیم افروختند)). از این گزارش چنین بر می آید که برگزاری جشن آتش افروزی در یکی از واپسین شب های سال به نام شب سوری، در ایران پیشینه ای کهن تر از سده 4ق دارد و از آیین های بنیادی و کهن ایرانیان به شمار می رفته است.

آیین ها:

     مجموعه رفتارهای آیینی مربوط به چهارشنبه سوری را می توان در دو دسته رفتار طبقه بندی کرد: دسته نخست رفتارهای بنیادی مشترک و همگانی با زمینه فرهنگی بسیار کهن مانند آتش افروزی و دسته دوم رفتار های الحاقی با بنیادهای فرهنگی گوناگون مانند رسم های بخت گشایی و سحر زدایی که در فرایند دوره های تاریخی مختلف با رفتارهای آیینی بنیادی چهاشنبه سوری در آمیخته و همراه شده اند شماری از این رفتارها در زندگی اجتماعی مردم امروز ایران منسوخ شده اند و شماری هم که بازمانده اند معنای و مفهوم اولیه خود را از دست داده و دیگر نقش و کارکرد گذشته را ندارند. برجسته ترین کارکرد جشن چهارشنبه سوری و به ویژه آیین آتش افروزی شکل گیری گروه های اجتماعی از خانواده های خویش و آشنایان و همسایگاه محلی و تجدید و تحکیم هویت فرهنگی ایرانی و همبستگی ملی در میان آن ها است.

چهارشنبه سوري در روستاي كهن:

     هنوز بسياري از كساني كه گذشته ي نه چندان دور زندگي در روستايمان را فراموش نكرده اندخوب به ياد دارند كه از ابتداي روز سه شنبه در بين مردم روستايمان از مرد و زن چه شور و نشاطي به چشم مي خورد.بر پاكردن جشن با همان سادگي و سنت مرسوم در اين روستابراي جوانان و كودكان جذاب و ديدني بود.مردم پس از پريدن از روي آتش به شب نشيني مي نشستند و با خواندن دوبيتي همراه با نواي ني به شادي آن شب مي افزودند.

     بوته آتش زدن:

در آخرين سه شنبه سال کهنه(شب چهارشنبه )بنا به رسم ديرين مردان و بويژه پسران جوان با تهيه بوته هاي جاز يا چنز و بخصوص ُگوده مقدمات آتش چهارشنبه سوري را فراهم مي ساختند. در كوچه يا هر خانه اي با آتش زدن بوته ها از روي آتش مي پريدند و با گفتن « زردي من از تو، سرخي تو از من » به سرور و شادماني مي پرداختند . اين باور كه با انجام چنين كاري بيماري و ناراحتي ها و پلشتي ها از فرد دور خواهد شد باوري عمومي در بين مردم روستا بود . بر اين اساس انجام اين كار تنها به جوانان ختم نمي شد بلكه تمامي افراد با هر سن و سالي دست به اين اقدام مي زدند.

فال دوره (DOURA):

زنان و دختران روستا بنا به رسم ديرين ، از چند روز قبل و بويژه روز سه شنبه دست به يك اقدام جمعي زده و با جمع آوري مهره ، دكمه ،سنجاق، انگشتر، دانه تسبيح و... آنها را درون يك كوزه اي كه درِی بزرگ داشت و درون آن قبلا از آب پاك و تمييز پرشده بود مي ريختند.هر فرد می بایست امانتی خود را که درون دوره ریخته شده بود به خاطر می سپرد.هنگام آفتاب غروب  دوره (كوزه) ياد شده را درون تنوري كه رو به قبله قرار داشت مي گذاشتند. صبح چهارشنبه مردم در همان خانه اي كه دوره در تنور نهاده شده بود جمع مي شدند. يكايك شركت كنندگان بنوبت نخست نيت نموده و سپس کودکی كه از قبل تعيين شده بود  دست به درون دوره مي برد و هرچه به دستش مي آمد بيرون مي آورد.حاضرین از قبل می بایست نیت خود را کرده باشند . شیی بیرون آورده شده به جمع نشان داده می شد و صاحب آن خود را معرفی می کرد. در این هنگام فرد ديگري كه براي خواندن دوبيتي دعوت شده بود بطور اتفاقي هر دوبيتي اي كه به خاطرش مي آمد مي خواند.از روي مضمون خوب يا بد دوبيتي هايي كه خوانده مي شد نيت كننده مي توانست فال خود را تعبير نمايند

لطفا"جهت مطالعه کامل متن به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

 

ادامه نوشته

چهارشنبه سوری

 

 

         به روزهای پایانی سال نزدیک می شویم. چهارشنبه سوریِ هر سال وداعی است با آخرین هفته سال و این خود در بطن خود تعجیلی را به همراه دارد برای رسیدن به چیزی نو و تازه که همانا سال نو باشد. سال پیشین شناسنامه ای است از فصولی چهارگانه و ماههایی دوازده گانه  و هفته های چهار گانه و روزهایی سی، سی و یک و بیست و نه روزه و ما(من و شما) درتمامی این چندگانه ها و روزانه ها عمری را سپری کرده ایم توأم با شادی ها، غم ها، گوارایی ها و ناگواریها، امیدها و نا امیدی ها و...

       به چهارشنبه سوری که می رسیم یعنی به آخرین مرحله خانه تکانی رسیدن. یعنی که پس از محل زندگی، این بار خانه تکانی به کل زندگی مان در سال رو به افول می رسد. در افروزش آتشی می کوشیم و بر گرد آن جمع می آئیم و بر اساس سنتی دیرین و دیرپا بیماریها و ناگواریها و تأثرات اندوه دیروز را (که شاخصه همه آنها زردی است) در آتش می ریزیم و آرزوی سرخ رویی و شادابی برای هم می کنیم.  در چهارشنبه سوری دل به گرمی و روشنایی می سپاریم و خود را امید می دهیم که در سال آینده و در پیش رو باتوانی مضاعف، با دلگرمی بیشتر در جستجو و دنبال امید، شادی و پیروزی باشیم. نیاکان دیرینه این سرزمین آتش را گرامی می داشتند زیرا به آنها روشنایی و گرمی می بخشید. همانگونه که خورشید ارجمند برایشان ارجمند بود و موجبی با واسطه تلقی می شد برای گرمی و روشنایی و زنده شدن و رویش حیات در طبیعت.

       روزهای پایانی هر سال در خود جنب و جوشی سرور انگیز و امیدوارانه دارند که دل انگیز است و فرحبخش. در چنین شرایطی دل ها مساعد ترین زمان را می یابند جهت همدلی و همراهی. بیائیم در این روزها و ساعات پایانی سال بهترین آرزو ها را برای کسانی داشته باشیم که مستحق هر آنچه خوبی است هستند. آرزوی تندرستی و شادی داشته باشیم برای همه کسانی که اندوه و سختی ای  را تحمل کرده اند و نیاز به شادی دارند. اندوه و غم و حیرانی و پلشتی را در آتش افکنیم ولی تلاشمان این باشد که آتش بر جان و روح دیگران نیفکنیم. التیام بخش روح ها و جسم های زخم خورده باشیم  گُلِ لبخندی باشیم بر لبها، نه دشنه ای برگُرده و خاری در چشم و آتشی بر زبان....

تندرست باشید و شاد... همدل باشید و همراه....

   

بررسی ساختار معماری برج تل پیر روستای کهن

 


چكيده: 

     برج تل پير روستاي كهن(kahn)، بر روي مقبره اي به نام "پير" در ابتداي ورودي اصلي اين روستا و تقریبا"در انتهای پيش آمدگي تپه ای به همین نام (تل پیر tale pir )  بنا شده است. اين بنا تماما" از سنگ و با ملات گچ و آهك ساخته شده است. پايه برج دايره اي است به قطر تقريبي 22 متر كه در اطراف فضاي چهار ضلعي داخلي ايجاد شده است. ديوار ه برج در طبقه اول با قطر قابل ملاحظه اي ساخته شده تا توان و استقامتِ بارِ سنگيني و رانش هاي برج را داشته باشد. ساقه برج به موازات ارتفاع گرفتن از سطح زمين نازك تر شده و هنگام رسيدن به رأس برج به حداقل خود مي رسد.
     این برج بنایِ تماما" سنگی سه طبقه ای است که به دلیل ساخت آن بر روی مقبره ای که احتمالا" پیری از بزرگان صوفیه بوده آنرا  می توان در ردیف برج های آرامگاهیِ چند منظوره  قرار داد. زيرا در روزهاي امن و آرام مردم روستا به نوعي با ديد تقدس به زيارت پير مي رفتند و در روزهاي نا امني از آن به عنوان مركزي جهت دفاع در برابر قبايل مهاجم و راهزنان استفاده مي کرده اند.
     زمینِ تل پیر در بعضی نقاط دارای خاک رسوبی بسیار مقاومی است که برج بر روی چنین زمینی بنا شده است. علاوه بر این، پایه برج بر روی قلوه سنگ هایی شفته ریزی شده بنا شده تا توان و مقاومت برج را در برابر سنگینی وزن زیاد آن بالا ببرد. برج دارای ساختاری ساده و فاقد آرايش می باشد. تنها در نقطه شروع طبقه سوم با بیرون آمدگي اندکی در بدنه بنا، تغییری در ظاهر برج به وجود آمده که در نتيجه هم فضای داخلي بیشتري برای دیده بانان و مدافعانِ داخلِ برج را ایجاد نموده و هم بر روی بخش بیرون زدگی منافذی جهت تیر اندازی به صورت عمودي فراهم ساخته است. اين سوراخ ها امكان تير اندازي به دشمن را هنگامي که دشمن دورادور برج را گرفته یا قصد بالا آمدن از دیواره برج را داشته ايجاد مي نموده است. بر روی نقطه انتهایی برج کنگره هایی وجود داشته که جلوه خاصی به برج می داده است.
    برج تل پير تا پيش از زلزله سال 66 كاملا"سالم بوده و زلزله مزبور موجب فرو ريختن طبقات سوم و دوم برج شده است . آوار اين ريزش بر روي پايه بخش جانبيِ ضلع جنوبي برج و بر روي سقف طبقه اول فرود آمده است. بخش ضلع شمال شرقي برج از پايه تا نيمي از طبقه دوم سالم باقي مانده است. اين نوشتار قصد باز سازي مجازي برج را از روي بقاياي موجود و تصاوير ذهني مشاهده شده پيش از تخريب را دارد. بي ترديد اين نوشتار و كمك فكري همولايتي هاي ديگر مي تواند در بازسازي و مرمت اين بناي تاريخي كمك مؤثري باشد.

مقدمه:

 

تعریف برج:

    برج در لغت، بناي بلند و باريك و استوانه اي يا چند پهلواي است كه بيشتر براي ديده باني و دفاع، جدا يا پيوسته به ديوار و باروي شهر [يا روستا] ساخته مي شده است.( 1-دايره المعارف اسلامي -،ج سوم،مدخل برج) اين كلمه در زبان فارسى به هر بناى شاخص، اعم از قلعه، كاخ، بارو، كوشك و هر ساختمان بلند يا وسيع ديگر گفته مى‌شود و بناهاى تاريخى زيادى در ايران به نام برج معروف هستند؛ در اصطلاح هيئت به منزل گاه ستارگان و نيز به هريك از ماه هاى دوازده‌گانه سال در روز شمار شمسى نيز گفته مى‌شود. زبان دانان عرب به دليل وجود هم خانواده‌هاى فراوان و در بسيارى موارد ناسازگار با هم، در شناسايى ريشه اين كلمه دچار سردرگمى شده و احياناً براى آن دو اصل مستقل ياد كرده‌اند: ظهور و پناهگاه. برخى نيز جهت برقرارى ارتباط بين اين واژه با ديگر هم خانواده‌هاى آن مانند تبرّج به دو شاخصه بلندى و در معرض ديد بودن در تعريف برج اشاره كرده‌اند. اين در حالى است كه ريشه شناسان، برج به معناى مورد نظر را از واژگان معرّب شمرده، براى آن سابقه‌اى يونانى و به تبع آن سريانى قائل‌اند.                          
     واژه پِرگِس در يونانى به معناى كنگره‌هاى روى باروى شهر، در زبان سريانى با اندكى تغيير به معناى مناره، كنگره و ماندگاه مسافران و به همين مناسبت در خصوص توقف گاه اجرام آسمانى به كار رفته و به احتمال بسيار اصطلاحى نظامى در شام و عربستان شمالى از مناطق تحت نفوذ روميان بوده و از آن به گويش هاى آرامى و سپس عربى پا گذاشته وبا پذيرش قواعد جمع عربى به شكل بروج در قرآن به كار رفته است.(2-،دائره المعارف قرآن كريم،ج5 مقاله برج)
     در بسياري از منابع نيز "منار" و "مناره" به جاي برج به كار رفته است.
" واژه منار عربی می نماید، اما باید دانست که در عربستان باستان مناره ای پیدا نشده است. که گمان عربی بودن آن را تقویت نماید. در ایران باستان میل های میان راه ها برای آتش افروزی و گونه ای تلگراف و فرستادن پیام کار برد داشته است و دیوان برید بنا به نوشته های یونانی در زمان هخامنشیان خبرها را با سرعتی شگفتی آور به پیرامون کشور می رسانده است...بنا بر این میل پدیده ای ایرانی و نام منار با آن که عربی است ترجمه یک واژه  فارسی بشمار می رود و این نام بعدها نیز که بر فراز مناره ها آتش افروخته نمی شد برای منار بر جای ماند حتی اگر مناره ها کنار مساجد بر پای شده باشند.(3-ص 1 رضا مرادی غیاث ابادی)

 برج ها و پيشينه ي تاريخي ساخت آنها:

        برج در لغت به بناهاي بلند و باريك و استوانه اي يا چند پهلوئي اطلاق مي شود كه جدا يا پيوسته به ديوار قلعه، شهر و يا روستا و بيشتر به منظور ديده باني و دفاع ساخته مي شده است. برج در ايران كاربرد هاي متنوع و متعددي داشته است.  بقاياي  برج هايي كه از كاوش هاي باستان شناسي در استحكامات قلعه حسنلو (قرن هشتم ق-م) و تصاوير بر گرفته از نقوش برجسته دوره آشوري، بقاياي برج دوره ساساني در فيروز آباد فارس، تخت سليمان و ....(4- دائره المعارف اسلامي، مدخل برج) باقي مانده گوياي كاربري استحكاماتي مشابه برج هاي مورد نظر در دوره هاي حتي پيش از اسلام مي باشد. نوع كاربري و تغيير و تحول در شيوه استفاده و نوع معماري ساخت برج ها خود از اهميت بسزايي برخوردار است. زيرا مستلزم شناخت نسبي خاستگاه و نوع معماري هر سرزمين مي باشد.

     به نظر مي رسد نوع كاربري اين برج ها اگر چه در سده هاي هشتم تا پيش از دوره هخامنشيان بيشتر جنبه دفاعي داشته اما در دوره هخامنشيان و ساسانيان جنبه كاربري با اهميت ترِ ديگري نيز براي برج ها مطرح  شده و آن كاربري راهنمايي كاروان ها يا افراد گمشده و افراد ديوان بريد بوده است. اين نوع كاربري بويژه در مراكز و سراسر نقاطي كه از امنيت نسبي برخوردار بوده اند وجود داشته است.  اين نوع كاربري در دوره اسلامي خاص بعضي از برج هاي منفرد و بين راهي شده كه به "ميل" هاي راهنما معروف شده اند. اين بناها داراي ارتفاعي زياد و به صورت ميله اي باريك و ظريف ساخته مي شده اند كه پلكان داخلي و مارپيچ آنها امكان عبور تنها يك نفر را داشته است. بر فراز اين برج ها در شب هنگام جهت راهنمايي مسافران و گمشدگان آتش مي افروختند.

     با رسيدن به دروه اسلامي برج ها علاوه بر كاركرد چند سويه نظامي، ديده باني و راهنمايي از جنبه هنري نيز برخوردار شده و بر غناي هنر معماري آن افزوده شده است. به اين معنا كه در معماري بيروني و داخلي برج ها معمار جلوه هاي زيباشناختي را نيز افزوده و اين روي كرد به اين نوع معماري به ويژه در ايران زمين  جايگاه خاصي يافته  است.

     اما معماري برج ها در شهرهاي كوچك و روستاها تا اواخر دوره قاجار بنا به اقتضاي محيط و شرايط اقليمي و امنيتي و امكانات و مصالح موجود با حداقل ديدگاه زيباشناختي ساخته  شده اند. اين برج ها با در نظر گرفتن فنون معماري و مصالح و نيروي انساني در دسترس، غالبا" مخروط ناقصي هستند كه در چند طبقه بنا شده اند. فضاي داخلي اين برج ها گاه داراي محل هايي براي انبار كردن و نگهداري آذوقه چند روزه مدافعان برج و همچنين راه پله هاي ثابتِ مدور و تنگ در بدنه برج و يا فاقد راه پله ثابت بنا شده اند و گاه نيز فاقد محل نگهداري آذوقه و همچنين پلكان ثابت هستند .

     برج تل پير روستاي كهن(kahn) با ساختار ساده خود داراي ويژه گي هاي قابل تأملي است كه در كنار مجموعه برج هايي از اين دست هم از نظر نوع معماري و هم به لحاظ جايگاه آن در ايجاد امنيت و دفاع از روستا در مقطعي از زمان كه بيشتر نواحي روستايي  دستخوش آماج حملات راه زنان قرار داشته حائز اهميت مي باشد. اين برج كه تماما" از سنگ ساخته شده است بر روي بلندي اي به نام "تل پير" و بر روي مقبره اي به نام "پير" در ابتداي ورودي اصلي روستا بنا شده است. پايه برج دايره اي است به قطر تقريبي 22 متر كه در اطراف فضاي چهار ضلعي (مربع - مستطيل) طبقه اول ساخته شده است. برج در مقطع پايه و تا نيمي از طبقه اول از قطر قابل ملاحظه اي بر خوردار است. اين قطر زياد جهت بالا بردن توان استقامت سنگيني برج ايجاد شده است. ساقه برج به موازات ارتفاع گرفتن از سطح زمين نازك تر شده تا هنگامي كه به رأس مي رسد از حداقل فضا برخوردار مي شود.

       روستای کهنkahn( موقعیت جغرافیایی):

    روستای کهن به مختصات طول جغرافیایی 07 درجه و 56 دقیقه ،عرض جغرافیایی 33درجه و 31 دقیقه و ارتفاع متوسط 2200 متر در 39 کیلومتری شهر کوهبنان از شهرستانهای کرمان قرار گرفته است.

   از نزدیک به 200 خانوار این روستا در گذشته در حال حاضر 42 خانوار که شامل 133 نفر است و از این تعداد 49 در صدشان با سوادند در روستا زندگی می کنند. موقعیت روستا نیمه کوهستانی است که دارای هوایی معتدل در تابستان و هوای سرد در پاییز و زمستان می باشد.(4- ص 70فرهنگ جغرافيايي...ج8)

برخورداري از آب و هواي مناسب در بين مجموعه اي از روستاهاي هم جوار كه فاقد آب و هوايي نظير اين روستا هستند. از دير باز به اين  روستا ارج و قرب خاصي داده است. استعداد زمين، آب و هوا

شناخت عمومی برج تل پیر:

      این برجِ  تماما" سنگی، بنايي است در سه طبقه که به دلیل ساخت آن بر روی مقبره ای که احتمالا" منسوب به پیری از بزرگان صوفیان نا شناخته بوده ساخته شده است. از اين رو مي توان اين برج را در ردیف برج های آرامگاهی نيز قرار داد. در ابتدای راه ورودی اصلی روستا تقریبا" در انتهای بلندی تپه ای به همین نام (تل پیر tale pir ) كه به شيب تقريبا" تندي منتهي مي شود مستقر شده است.

 

      شکل ظاهری برج، مخروط ناقص یا بنای کله قندی است که فاقد رأس می باشد. به عبارت دیگر شکل ظاهری آن کاملا" همان شکل مهره ي قلعه در بازی شطرنج مي باشد. در ساختمان برج از سنگ و ملات آهك و گچ استفاده شده است. نقشه ي بیرونی آن در مقطعِ زمینی دایره ای شکل و از داخل در طبقه اول مربع- مستطیل می باشد. ارتفاع تقریبی برج 8 متر بوده است.

برج بر پی و بنیادی از قلوه سنگ بر پا شده که از دیده پنهان می باشد. تمامی سطح خارجی برج فاقد هر گونه تزئین خاصي می باشد. تنها در آخرین طبقه یعنی رأس و بخش دیده بانی كه غیر مسقف نيز هست  بیرون زدگی اندکی وجود دارد که مانند حلقه ای انتهای برج را در بر می گیرد. این تغییر در ساختار به انضمام گنگره هاي برج را كه متفاوت با جداره ساده بيروني است تنها بخش تزئیني مي باشد.    

    برج دارای یک در ورودی است که به سمت شرق باز می شود. درِ ورودي فاقد هر گونه تزئین و اضافه ای است که آنرا از دیواره برج مجزا سازد. بر بالای طاق ورودی دو تیر چوبی کم مقاومت قرار داده شده و تاق با سنگ ساده پوشش داده شده است. دقیقا" در وسط تاق سوراخی تعبيه شده که به طور مستقیم تا طبقه سوم امتداد مي یافته  و کاربرد آن تیر اندازی یا ریزش هرگونه ابزار دفاعی بر سر دشمنی بوده است که تا پشتِ درِ ورودی برج پیشروی کرده است.

    برج تل پير تا پيش از زلزله سال 66 كاملا" سالم بوده است. زلزله مزبور موجب فرو ريختن طبقات سوم و دوم برج شده كه آوار اين ريزش بر روي پايه بخش جانبي ضلع جنوبي برج و سقف طبقه اول فرو ريخته است. بخش ضلع شمال شرقي برج از پايه تا نيمي از طبقه دوم سالم باقي مانده است. اين نوشتار قصد باز سازي مجازي برج را از روي بقاياي موجود و تصاوير ذهني مشاهده شده پيش از تخريب را دارد.

 

معماری بخش بیرونی برج:

      پایه یا مقطع بیرونی برج دایره ای است به قطر تقریبی 22 متر که به موازات فاصله گرفتن و بیشتر شدن ارتفاع از این قطر کاسته می شده است. زمین تل پیر در بعضی نقاط دارای خاک رسوبی بسیار مقاومی است که برج بر روی چنین زمینی بنا شده است. علاوه بر این پایه برج بر روی قلوه سنگ هایی شفته ریزی شده بنا شده تا توان مقاومت سنگینی وزن برج را داشته باشد.

    ساقه برج به صورت مخروطی بالا رفته و تا ابتدای طبقه سوم از سبکی یک نواخت پیروی نموده و به صورت ملايم از قطر و ضخامت آن كاسته شده است. در نتيجه فضاي طبقات دوم و سوم كاهش يافته است. نقطه شروع طبقه سوم با بیرون زدگيِ اندکی از بنا تغییری در ظاهر برج به وجود آورده که موجب ايجادِ فضایي بيشتر برای دیده بانان و مدافعان برج ایجاد نموده است. علاوه بر اين بر گرداگردِ بخش بیرون زدگی منافذی جهت تیر اندازی عمودي به دشمن هنگامي كه به پشت در ورودي رسيده و يا قصد بالا آمدن از بدنه برج را داشته تعبيه شده است. بر روی نقطه انتهایی برج کنگره هایی بنا شده بود که جلوه خاصی به برج می داد.

      بنابر این حلقه رأس برج علاوه بر تغییر در ظاهر یک نواخت آن محل مناسبی را برای مدافعان برج یعنی بر گرداگرد آن ایجاد کرده است. این بخش یعنی طبقه سوم مسقف نبوده است. ارتفاع بخش بیرونی طبقه اول برج بر اساس بقایای موجود بطور دقیق قابل مقایسه می باشد اما محاسبه بخش بیرونی طبقه دوم به دلیل فروریختگی دو سوم آن و طبقه سوم که به طور کامل فرو ریخته است با سختی روبروست. محاسبه تقریبی طبقه سوم با در نظر گرفتن دیگر برج های مشابه نا ممكن نيست. ارتفاع كامل برج با توجه به این که هر یک از طبقات(اول و دوم) به لحاظ فراهم ساختن امکان تردد یک فرد متوسط القامت می بایست حداقل 1/80 متر باشد  بصورت تقريبِ نزديك به واقع ميسر مي باشد.

معماری بخش داخلی برج:

طبقه اول

        کارشیو یا پلان داخلی طبقه اول مربع - مستطیل می باشد. مشخص است معمار برای تقسیم سنگینی و کاستن از رانش های جانبی از چنین کارشیوی استفاده کرده تا به استحکام بیشتر برج کمک نماید. استفاده کامل از سنگ به عنوان تنها ابزار کار و توجه به چگونگی پوشش سقف های سنگی که آشکارا یاد آور نوع معماری دوره ساسانی در ایجاد سقف های گنبدی  سنگي می باشد، قابل توجه و در عين حال جالب می باشد. معمار نخست چهار گوشه های(گوشواره هاي) کارشیو مربع مستطیل (بابه ابعاد تقریبی 4/45 در 3/30) را با خبرگی، تا حدی که مقدمات ساخت گنبد را فراهم سازد ایجاد و سپس گنبد را بر فراز آن فضا بنا کرده است. جذابیت کار هنگامی بیشتر جلب توجه می کند که به سطوح داخلی سقف طبقه اول توجه شود. فضاي داخلي برج به حرمت پير خفته در آن و اين كه مردم به زيارت پير مي آمده اند با ظرافت نسبي ساخته شده است. استفاده از سنگ های صاف تر در ايجاد بدنه و سقف نشان از تعمد معمار در اين رابطه دارد.

 

     در بخش داخلی و بدنه برج هیچ گونه راه پله ای بنا نشده است. این شيوه ساخت متفاوت با دیگر برج های سنگی مشابه در منطقه  می باشد كه به نوبه خود قابل تأمل مي باشد. در بخش میانی سقف، معمار قسمتی از سقف را به قدر استقرار پلكاني سيار و گذر يك نفر باز گذاشته تا علاوه بر تأمین روشنایی بتواند راه ارتباطی و تردد به دیگر طبقات را نیز با پلکانی چوبی را فراهم سازد.  تا پیش از فرو ريختن برج اين پلكان در طبقه اول برج وجود داشت. جهت رعایت مسایل ایمنی به غیر از این منفذ هیج گونه منفذ دیگري در دیواره طبقه اول وجود ندارد. اين ويژگي نشان از نوع ديدگاه معمار در تأمين هر چه بيشتر امنيت براي مدافعان برج و استفاده بهينه از كلِ فضاي داخلي دارد.

 

طبقه دوم
       بنابر مشاهدات عینی، تا زمانی که برج پا برجا و سالم بود، کارشیو طبقه دوم دایره ای شکل و سقف گنبدي آن نیز فاقد ظرافت طبقه اول بوده است. در میانه سقف طبقه دوم همانند طبقه اول دایره ای به قدر گذاشتن پلکان چوبی و گذشتن یک نفر از آن باز بوده است. بر روی بدنه طبقه دوم سوراخ هایی به صورت افقی و عمودی تعبیه شده بود که علاوه بر تأمین روشنایی امکان تیر اندازی به دشمن و دیده بانی را نیز فراهم می ساخت. باز سازي طبقه دون بر اساس بقاياي بخش شمالي برج امكان پذير بوده و محاسبه محيط و ارتفاع آن نيز با توجه به نياز تردد افراد در آن  به تقریب قابل محاسبه است.

طبقه سوم

     برج هنگامی که به طبقه سوم می رسد از حداقل قطر و در نتيجه حداقل فضای داخلي برخوردار می شود. معمار بنا به رسم مألوف در ساختار برج هاي آن دوره، جهت تغییر در یکنواختی شکل ظاهری برج و همچنین ایجاد فضایی بیشتر با استفاده از سنگ های بزرگتر بیرون زدگی ای بر گرداگرد رأس برج ایجاد نموده است.همانند رأس برجِ خشتيِ رتك، برجِ نيمه سنگي خوسف و برج هاي افزاد. این اقدام حلقه اي را بر رأس برج ایجاد می کند كه موجب تقويت جنبه دفاعي برج و نهايتا"امتيازي از دیدگاه سوق الجیشی براي برج و برج هاي نظير آن شده است. به اين معنا كه با تعبیه سوراخ هایی در اين بخش بيرون زدگيِ رأس برج به سمت پايين، امكان دفاع و تير اندازي به دشمن را به صورت عمودی بر گرداگرد برج را در زمانی که دشمن تا پای برج راه می یافت و قصد بالا آمدن از بدنه برج را داشت ایجاد می کرد. بر نقطه انتهایی رإس برج کنگره هایی تعبیه شده بود که موجب زيبايي برج مي شد. طبقه سوم به منزله جان پناه براي ديده بانان  عمل می کرده است. طبقه سوم فاقد سقف و باز بوده است. 

مصالح ساختمانی:

 

بنا به شرایط اقلیمی یعنی نیمه کوهستانی بودن منطقه و دسترسی آسان به سنگ، در ساخت برج  تنها از سنگ و ملات آهك و گچ استفاده شده است. دیوار برج حداقل تا ارتفاع نيمي از طبقه اول از ضخامت قابل توجهی برخوردار بوده است. در پشت چهار گوشه دیوار مربع مستطیل داخلی بنا از قلوه سنگ و لاشه سنگ و در بخش بيروني از سنگ هاي نسبتا" صاف استفاده شده است و به این شکل دیوار بالا آمده است. در دیگر طبقات بالایی نیز ديوارّحداقل سه  قسمت داخلی، میانی و بیرونی داشته که در ساخت بخش هاي داخلی و بيروني حتی الامکان سنگ های صاف یا نیمه صاف و در بخش میانی، سنگ لاشه و عمدتا" ناصاف به كار رفته است. هنگامی که ساخت برج به اتمام رسیده و یا احتمالا" به موازات بالا رفتن ديواره برج، معمار جهت زیبا سازي ظاهر بنا و همچنین به حداقل رساندن امکان بالا رفتن از بدنه برج از سنگ های با ابعاد مختلف اما تقریبا" صاف استفاده نموده و منافذ بین سنگ ها را نیز با ملات ساروج پر ساخته است.

 

کاربری بخش های مختلف برج:

طبقه اول

دلیل تفاوت در کیفیت ساخت داخلی طبقه اول (به لحاظ توجه به زیبا سازی نسبی آن)   را می توان به دو دلیل زیر دانست:

1-  احترام  پیری که در این طبقه مدفون بوده است.

2- در ساعات و روز های آرام که مردم به زیارت می آمده اند و یا مدافعان با فراغ بال می توانسته اند ساعاتی را به استراحت بپردازند مکان مناسبی داشته باشند.

طبقه دوم

 محل استقرار جنگجویان و مدافعان روستا که در ارتفاعی نسبتاً مناسب به آتشباری می پرداخته اند. ضمن این که بهترین مکان برای نگهداری آذوقه و تسلیحات مرسوم و رایج مدافعان بوده است.

طبقه سوم

آخرین طبقه که بدون سقف بوده بهترین فضا و موقعیت را برای دیده بانی و علامت دادن و هم چنین به دلیل احاطه بیشتر به اطراف جهت آشباری به دشمن بوده است.

   به طور کلی می توان گفت: کاربری این بنا با توجه به ماهیت ، ساختار معماری و نقل قول های پیران روستا؛ این برج جهت دفاع از روستاییان در دوران های پر آشوبی که قبایلی  چند به دنبال فراهم ساختن مال ومنالی آسان دست به غارت و چپاول روستاها می زدند، ساخته شده تا هم پا و همراه با قلعه روستا (که متاسفانه در چند دهه پیش به طور کلی تخریب شد) روستا را از گزند دزدان و راهزنان محافظت نماید.

منابع:

1 -دايره المعارف اسلامي -،ج سوم
2- محمد جواد معموري، دائره المعارف قرآن كريم، ج 5، مركز فرهنگ و معارف قرآن، مقاله برج

3- میل ها و مناره های ایران، رضا مرادی غیاث آبادی ج 4 ، تهران 1373

4-فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کرمان، شهرستان زرند، ج هشتم، انتشارات سازمان جغرافیایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، جاپ اول 1382، تهران

 

 

بررسی ساختار معماری برج تل پیر روستای کهن

 

 

توضیح: پیشتر توضیحات زیر را ضروری می دانم:

          نخست این که :این مقاله در سال 1392 تهیه شده بود که بصورت ثبت موقت در این وبلاگ ذخیره کرده بودم. اکنون که بحث بازسازی این برج در فضای مجازی مطرح شده است، ترجیح دادم مقاله را بصورت کامل در این وبلاگ منتشر نمایم. شاید بتواند این نوشته در بازسای درست برج بکار آید( البته اگر اراده ای برای ساخت و بازساری برج وجود داشته باشد.)

     دو دیگر این که: این مقاله همراه با تصاویر بسیار مناسبی تهیه شده بود که متاسفانه در این پست امکان درج آنها وجود نداشت. شاید اگر فرصت و حوصله ای برایم بوجود آید تصاویر را هم آماده و منتشر نمایم.

 


چكيده:
     برج تل پير روستاي كهن(kahn)، بر روي مقبره اي به نام "پير" در ابتداي ورودي اصلي اين روستا و تقریبا"در انتهای پيش آمدگي تپه ای به همین نام (تل پیر tale pir )  بنا شده است. اين بنا تماما" از سنگ و با ملات گچ و آهك ساخته شده است. پايه برج دايره اي است به قطر تقريبي 22 متر كه در اطراف فضاي چهار ضلعي داخلي ايجاد شده است. ديوار ه برج در طبقه اول با قطر قابل ملاحظه اي ساخته شده تا توان و استقامتِ بارِ سنگيني و رانش هاي برج را داشته باشد. ساقه برج به موازات ارتفاع گرفتن از سطح زمين نازك تر شده و هنگام رسيدن به رأس برج به حداقل خود مي رسد.
     این برج بنایِ تماما" سنگی سه طبقه ای است که به دلیل ساخت آن بر روی مقبره ای که احتمالا" پیری از بزرگان صوفیه بوده آنرا  می توان در ردیف برج های آرامگاهیِ چند منظوره  قرار داد. زيرا در روزهاي امن و آرام مردم روستا به نوعي با ديد تقدس به زيارت پير مي رفتند و در روزهاي نا امني از آن به عنوان مركزي جهت دفاع در برابر قبايل مهاجم و راهزنان استفاده مي کرده اند.
     زمینِ تل پیر در بعضی نقاط دارای خاک رسوبی بسیار مقاومی است که برج بر روی چنین زمینی بنا شده است. علاوه بر این، پایه برج بر روی قلوه سنگ هایی شفته ریزی شده بنا شده تا توان و مقاومت برج را در برابر سنگینی وزن زیاد آن بالا ببرد. برج دارای ساختاری ساده و فاقد آرايش می باشد. تنها در نقطه شروع طبقه سوم با بیرون آمدگي اندکی در بدنه بنا، تغییری در ظاهر برج به وجود آمده که در نتيجه هم فضای داخلي بیشتري برای دیده بانان و مدافعانِ داخلِ برج را ایجاد نموده و هم بر روی بخش بیرون زدگی منافذی جهت تیر اندازی به صورت عمودي فراهم ساخته است. اين سوراخ ها امكان تير اندازي به دشمن را هنگامي که دشمن دورادور برج را گرفته یا قصد بالا آمدن از دیواره برج را داشته ايجاد مي نموده است. بر روی نقطه انتهایی برج کنگره هایی وجود داشته که جلوه خاصی به برج می داده است.
    برج تل پير تا پيش از زلزله سال 66 كاملا"سالم بوده و زلزله مزبور موجب فرو ريختن طبقات سوم و دوم برج شده است . آوار اين ريزش بر روي پايه بخش جانبيِ ضلع جنوبي برج و بر روي سقف طبقه اول فرود آمده است. بخش ضلع شمال شرقي برج از پايه تا نيمي از طبقه دوم سالم باقي مانده است. اين نوشتار قصد باز سازي مجازي برج را از روي بقاياي موجود و تصاوير ذهني مشاهده شده پيش از تخريب را دارد. بي ترديد اين نوشتار و كمك فكري همولايتي هاي ديگر مي تواند در بازسازي و مرمت اين بناي تاريخي كمك مؤثري باشد.

مقدمه:

 تعریف برج:

    برج در لغت، بناي بلند و باريك و استوانه اي يا چند پهلواي است كه بيشتر براي ديده باني و دفاع، جدا يا پيوسته به ديوار و باروي شهر [يا روستا] ساخته مي شده است.( 1-دايره المعارف اسلامي -،ج سوم،مدخل برج) اين كلمه در زبان فارسى به هر بناى شاخص، اعم از قلعه، كاخ، بارو، كوشك و هر ساختمان بلند يا وسيع ديگر گفته مى‌شود و بناهاى تاريخى زيادى در ايران به نام برج معروف هستند؛ در اصطلاح هيئت به منزل گاه ستارگان و نيز به هريك از ماه هاى دوازده‌گانه سال در روز شمار شمسى نيز گفته مى‌شود. زبان دانان عرب به دليل وجود هم خانواده‌هاى فراوان و در بسيارى موارد ناسازگار با هم، در شناسايى ريشه اين كلمه دچار سردرگمى شده و احياناً براى آن دو اصل مستقل ياد كرده‌اند: ظهور و پناهگاه. برخى نيز جهت برقرارى ارتباط بين اين واژه با ديگر هم خانواده‌هاى آن مانند تبرّج به دو شاخصه بلندى و در معرض ديد بودن در تعريف برج اشاره كرده‌اند. اين در حالى است كه ريشه شناسان، برج به معناى مورد نظر را از واژگان معرّب شمرده، براى آن سابقه‌اى يونانى و به تبع آن سريانى قائل‌اند.                          
     واژه پِرگِس در يونانى به معناى كنگره‌هاى روى باروى شهر، در زبان سريانى با اندكى تغيير به معناى مناره، كنگره و ماندگاه مسافران و به همين مناسبت در خصوص توقف گاه اجرام آسمانى به كار رفته و به احتمال بسيار اصطلاحى نظامى در شام و عربستان شمالى از مناطق تحت نفوذ روميان بوده و از آن به گويش هاى آرامى و سپس عربى پا گذاشته وبا پذيرش قواعد جمع عربى به شكل بروج در قرآن به كار رفته است.(2-،دائره المعارف قرآن كريم،ج5 مقاله برج)
     در بسياري از منابع نيز "منار" و "مناره" به جاي برج به كار رفته است.
" واژه منار عربی می نماید، اما باید دانست که در عربستان باستان مناره ای پیدا نشده است. که گمان عربی بودن آن را تقویت نماید. در ایران باستان میل های میان راه ها برای آتش افروزی و گونه ای تلگراف و فرستادن پیام کار برد داشته است و دیوان برید بنا به نوشته های یونانی در زمان هخامنشیان خبرها را با سرعتی شگفتی آور به پیرامون کشور می رسانده است...بنا بر این میل پدیده ای ایرانی و نام منار با آن که عربی است ترجمه یک واژه  فارسی بشمار می رود و این نام بعدها نیز که بر فراز مناره ها آتش افروخته نمی شد برای منار بر جای ماند حتی اگر مناره ها کنار مساجد بر پای شده باشند.(3-ص 1 رضا مرادی غیاث ابادی)

 برج ها و پيشينه ي تاريخي ساخت آنها:

        برج در لغت به بناهاي بلند و باريك و استوانه اي يا چند پهلوئي اطلاق مي شود كه جدا يا پيوسته به ديوار قلعه، شهر و يا روستا و بيشتر به منظور ديده باني و دفاع ساخته مي شده است. برج در ايران كاربرد هاي متنوع و متعددي داشته است.  بقاياي  برج هايي كه از كاوش هاي باستان شناسي در استحكامات قلعه حسنلو (قرن هشتم ق-م) و تصاوير بر گرفته از نقوش برجسته دوره آشوري، بقاياي برج دوره ساساني در فيروز آباد فارس، تخت سليمان و ....(4- دائره المعارف اسلامي، مدخل برج) باقي مانده گوياي كاربري استحكاماتي مشابه برج هاي مورد نظر در دوره هاي حتي پيش از اسلام مي باشد. نوع كاربري و تغيير و تحول در شيوه استفاده و نوع معماري ساخت برج ها خود از اهميت بسزايي برخوردار است. زيرا مستلزم شناخت نسبي خاستگاه و نوع معماري هر سرزمين مي باشد.

     به نظر مي رسد نوع كاربري اين برج ها اگر چه در سده هاي هشتم تا پيش از دوره هخامنشيان بيشتر جنبه دفاعي داشته اما در دوره هخامنشيان و ساسانيان جنبه كاربري با اهميت ترِ ديگري نيز براي برج ها مطرح  شده و آن كاربري راهنمايي كاروان ها يا افراد گمشده و افراد ديوان بريد بوده است. اين نوع كاربري بويژه در مراكز و سراسر نقاطي كه از امنيت نسبي برخوردار بوده اند وجود داشته است.  اين نوع كاربري در دوره اسلامي خاص بعضي از برج هاي منفرد و بين راهي شده كه به "ميل" هاي راهنما معروف شده اند. اين بناها داراي ارتفاعي زياد و به صورت ميله اي باريك و ظريف ساخته مي شده اند كه پلكان داخلي و مارپيچ آنها امكان عبور تنها يك نفر را داشته است. بر فراز اين برج ها در شب هنگام جهت راهنمايي مسافران و گمشدگان آتش مي افروختند.

     با رسيدن به دروه اسلامي برج ها علاوه بر كاركرد چند سويه نظامي، ديده باني و راهنمايي از جنبه هنري نيز برخوردار شده و بر غناي هنر معماري آن افزوده شده است. به اين معنا كه در معماري بيروني و داخلي برج ها معمار جلوه هاي زيباشناختي را نيز افزوده و اين روي كرد به اين نوع معماري به ويژه در ايران زمين  جايگاه خاصي يافته  است.

     اما معماري برج ها در شهرهاي كوچك و روستاها تا اواخر دوره قاجار بنا به اقتضاي محيط و شرايط اقليمي و امنيتي و امكانات و مصالح موجود با حداقل ديدگاه زيباشناختي ساخته  شده اند. اين برج ها با در نظر گرفتن فنون معماري و مصالح و نيروي انساني در دسترس، غالبا" مخروط ناقصي هستند كه در چند طبقه بنا شده اند. فضاي داخلي اين برج ها گاه داراي محل هايي براي انبار كردن و نگهداري آذوقه چند روزه مدافعان برج و همچنين راه پله هاي ثابتِ مدور و تنگ در بدنه برج و يا فاقد راه پله ثابت بنا شده اند و گاه نيز فاقد محل نگهداري آذوقه و همچنين پلكان ثابت هستند .

     برج تل پير روستاي كهن(kahn) با ساختار ساده خود داراي ويژه گي هاي قابل تأملي است كه در كنار مجموعه برج هايي از اين دست هم از نظر نوع معماري و هم به لحاظ جايگاه آن در ايجاد امنيت و دفاع از روستا در مقطعي از زمان كه بيشتر نواحي روستايي  دستخوش آماج حملات راه زنان قرار داشته حائز اهميت مي باشد. اين برج كه تماما" از سنگ ساخته شده است بر روي بلندي اي به نام "تل پير" و بر روي مقبره اي به نام "پير" در ابتداي ورودي اصلي روستا بنا شده است. پايه برج دايره اي است به قطر تقريبي 22 متر كه در اطراف فضاي چهار ضلعي (مربع - مستطيل) طبقه اول ساخته شده است. برج در مقطع پايه و تا نيمي از طبقه اول از قطر قابل ملاحظه اي بر خوردار است. اين قطر زياد جهت بالا بردن توان استقامت سنگيني برج ايجاد شده است. ساقه برج به موازات ارتفاع گرفتن از سطح زمين نازك تر شده تا هنگامي كه به رأس مي رسد از حداقل فضا برخوردار مي شود.

       روستای کهنkahn( موقعیت جغرافیایی):

    روستای کهن به مختصات طول جغرافیایی 07 درجه و 56 دقیقه ،عرض جغرافیایی 33درجه و 31 دقیقه و ارتفاع متوسط 2200 متر در 39 کیلومتری شهر کوهبنان از شهرستانهای کرمان قرار گرفته است.

   از نزدیک به 200 خانوار این روستا در گذشته در حال حاضر 42 خانوار که شامل 133 نفر است و از این تعداد 49 در صدشان با سوادند در روستا زندگی می کنند. موقعیت روستا نیمه کوهستانی است که دارای هوایی معتدل در تابستان و هوای سرد در پاییز و زمستان می باشد.(4- ص 70فرهنگ جغرافيايي...ج8)

برخورداري از آب و هواي مناسب در بين مجموعه اي از روستاهاي هم جوار كه فاقد آب و هوايي نظير اين روستا هستند. از دير باز به اين  روستا ارج و قرب خاصي داده است. استعداد زمين، آب و هوا

شناخت عمومی برج تل پیر:

      این برجِ  تماما" سنگی، بنايي است در سه طبقه که به دلیل ساخت آن بر روی مقبره ای که احتمالا" مربوط به یکی ازپیران  از بزرگان گمنام اهل تصوف بوده، ساخته شده است. از اين رو مي توان اين برج را در ردیف برج های آرامگاهی نيز قرار داد. در ابتدای راه ورودی اصلی روستا تقریبا" در انتهای بلندی تپه ای به همین نام (تل پیر tale pir ) كه به شيب تقريبا" تندي منتهي مي شود مستقر شده است.

      شکل ظاهری برج، مخروط ناقص یا بنای کله قندی است که فاقد رأس می باشد. به عبارت دیگر شکل ظاهری آن کاملا" همان شکل مهره ي قلعه در بازی شطرنج مي باشد. در ساختمان برج از سنگ و ملات آهك و گچ استفاده شده است. نقشه ي بیرونی آن در مقطعِ زمینی دایره ای شکل و از داخل در طبقه اول مربع- مستطیل می باشد. ارتفاع تقریبی برج 8 متر بوده است.

برج بر پی و بنیادی از قلوه سنگ بر پا شده که از دیده پنهان می باشد. تمامی سطح خارجی برج فاقد هر گونه تزئین خاصي می باشد. تنها در آخرین طبقه یعنی رأس و بخش دیده بانی كه غیر مسقف نيز هست  بیرون زدگی اندکی وجود دارد که مانند حلقه ای انتهای برج را در بر می گیرد. این تغییر در ساختار به انضمام گنگره هاي برج را كه متفاوت با جداره ساده بيروني است تنها بخش تزئیني مي باشد.        برج دارای یک در ورودی است که به سمت شرق باز می شود. درِ ورودي فاقد هر گونه تزئین و اضافه ای است که آنرا از دیواره برج مجزا سازد. بر بالای طاق ورودی دو تیر چوبی کم مقاومت قرار داده شده و تاق با سنگ ساده پوشش داده شده است. دقیقا" در وسط تاق سوراخی تعبيه شده که به طور مستقیم تا طبقه سوم امتداد مي یافته  و کاربرد آن تیر اندازی یا ریزش هرگونه ابزار دفاعی بر سر دشمنی بوده است که تا پشتِ درِ ورودی برج پیشروی کرده است.                                                                                                                                       

     برج تل پير تا پيش از زلزله سال 66 كاملا" سالم بوده است. زلزله مزبور موجب فرو ريختن طبقات سوم و دوم برج شده كه آوار اين ريزش بر روي پايه بخش جانبي ضلع جنوبي برج و سقف طبقه اول فرو ريخته است. بخش ضلع شمال شرقي برج از پايه تا نيمي از طبقه دوم سالم باقي مانده است. اين نوشتار قصد باز سازي مجازي برج را از روي بقاياي موجود و تصاوير ذهني مشاهده شده پيش از تخريب را دارد.

معماری بخش بیرونی برج:

      پایه یا مقطع بیرونی برج دایره ای است به قطر تقریبی 22 متر که به موازات فاصله گرفتن و بیشتر شدن ارتفاع از این قطر کاسته می شده است. زمین تل پیر در بعضی نقاط دارای خاک رسوبی بسیار مقاومی است که برج بر روی چنین زمینی بنا شده است. علاوه بر این پایه برج بر روی قلوه سنگ هایی شفته ریزی شده بنا شده تا توان مقاومت سنگینی وزن برج را داشته باشد.

    ساقه برج به صورت مخروطی بالا رفته و تا ابتدای طبقه سوم از سبکی یک نواخت پیروی نموده و به صورت ملايم از قطر و ضخامت آن كاسته شده است. در نتيجه فضاي طبقات دوم و سوم كاهش يافته است. نقطه شروع طبقه سوم با بیرون زدگيِ اندکی از بنا تغییری در ظاهر برج به وجود آورده که موجب ايجادِ فضایي بيشتر برای دیده بانان و مدافعان برج ایجاد نموده است. علاوه بر اين بر گرداگردِ بخش بیرون زدگی منافذی جهت تیر اندازی عمودي به دشمن هنگامي كه به پشت در ورودي رسيده و يا قصد بالا آمدن از بدنه برج را داشته تعبيه شده است. بر روی نقطه انتهایی برج کنگره هایی بنا شده بود که جلوه خاصی به برج می داد.

      بنابر این حلقه رأس برج علاوه بر تغییر در ظاهر یک نواخت آن محل مناسبی را برای مدافعان برج یعنی بر گرداگرد آن ایجاد کرده است. این بخش یعنی طبقه سوم مسقف نبوده است. ارتفاع بخش بیرونی طبقه اول برج بر اساس بقایای موجود بطور دقیق قابل مقایسه می باشد اما محاسبه بخش بیرونی طبقه دوم به دلیل فروریختگی دو سوم آن و طبقه سوم که به طور کامل فرو ریخته است با سختی روبروست. محاسبه تقریبی طبقه سوم با در نظر گرفتن دیگر برج های مشابه نا ممكن نيست. ارتفاع كامل برج با توجه به این که هر یک از طبقات(اول و دوم) به لحاظ فراهم ساختن امکان تردد یک فرد متوسط القامت می بایست حداقل 1/80 متر باشد  بصورت تقريبِ نزديك به واقع ميسر مي باشد.

معماری بخش داخلی برج:

طبقه اول

 

        کارشیو یا پلان داخلی طبقه اول مربع - مستطیل می باشد. مشخص است معمار برای تقسیم سنگینی و کاستن از رانش های جانبی از چنین کارشیوی استفاده کرده تا به استحکام بیشتر برج کمک نماید. استفاده کامل از سنگ به عنوان تنها ابزار کار و توجه به چگونگی پوشش سقف های سنگی که آشکارا یاد آور نوع معماری دوره ساسانی در ایجاد سقف های گنبدی  سنگي می باشد، قابل توجه و در عين حال جالب می باشد. معمار نخست چهار گوشه های(گوشواره هاي) کارشیو مربع مستطیل را با خبرگی، تا حدی که مقدمات ساخت گنبد را فراهم سازد ایجاد و سپس گنبد را بر فراز آن فضا بنا کرده است. جذابیت کار هنگامی بیشتر جلب توجه می کند که به سطوح داخلی سقف طبقه اول توجه شود. فضاي داخلي برج به حرمت پير خفته در آن و اين كه مردم به زيارت پير مي آمده اند با ظرافت نسبي ساخته شده است. استفاده از سنگ های صاف تر در ايجاد بدنه و سقف نشان از تعمد معمار در اين رابطه دارد.

     در بخش داخلی و بدنه برج هیچ گونه راه پله ای بنا نشده است. این شيوه ساخت متفاوت با دیگر برج های سنگی مشابه در منطقه  می باشد كه به نوبه خود قابل تأمل مي باشد. در بخش میانی سقف، معمار قسمتی از سقف را به قدر استقرار پلكاني سيار و گذر يك نفر باز گذاشته تا علاوه بر تأمین روشنایی بتواند راه ارتباطی و تردد به دیگر طبقات را نیز با پلکانی چوبی را فراهم سازد.  تا پیش از فرو ريختن برج اين پلكان در طبقه اول برج وجود داشت. جهت رعایت مسایل ایمنی به غیر از این منفذ هیج گونه منفذ دیگري در دیواره طبقه اول وجود ندارد. اين ويژگي نشان از نوع ديدگاه معمار در تأمين هر چه بيشتر امنيت براي مدافعان برج و استفاده بهينه از كلِ فضاي داخلي دارد.

طبقه دوم
       بنابر مشاهدات عینی، تا زمانی که برج پا برجا و سالم بود، کارشیو طبقه دوم دایره ای شکل و سقف گنبدي آن نیز فاقد ظرافت طبقه اول بوده است. در میانه سقف طبقه دوم همانند طبقه اول دایره ای به قدر گذاشتن پلکان چوبی و گذشتن یک نفر از آن باز بوده است. بر روی بدنه طبقه دوم سوراخ هایی به صورت افقی و عمودی تعبیه شده بود که علاوه بر تأمین روشنایی امکان تیر اندازی به دشمن و دیده بانی را نیز فراهم می ساخت. باز سازي طبقه دوم بر اساس بقاياي بخش شمالي برج امكان پذير بوده و محاسبه محيط و ارتفاع آن نيز با توجه به نياز تردد افراد در آن  تقريب

طبقه سوم

     برج هنگامی که به طبقه سوم می رسد از حداقل قطر و در نتيجه حداقل فضای داخلي برخوردار می شود. معمار بنا به رسم مألوف در ساختار برج هاي آن دوره، جهت تغییر در یکنواختی شکل ظاهری برج و همچنین ایجاد فضایی بیشتر با استفاده از سنگ های بزرگتر بیرون زدگی ای بر گرداگرد رأس برج ایجاد نموده است.همانند رأس برجِ خشتيِ رتك، برجِ نيمه سنگي خوسف و برج هاي افزاد. این اقدام حلقه اي را بر رأس برج ایجاد می کند كه موجب تقويت جنبه دفاعي برج و نهايتا"امتيازي از دیدگاه سوق الجیشی براي برج و برج هاي نظير آن شده است. به اين معنا كه با تعبیه سوراخ هایی در اين بخش بيرون زدگيِ رأس برج به سمت پايين، امكان دفاع و تير اندازي به دشمن را به صورت عمودی بر گرداگرد برج را در زمانی که دشمن تا پای برج راه می یافت و قصد بالا آمدن از بدنه برج را داشت ایجاد می کرد. بر نقطه انتهایی رإس برج کنگره هایی تعبیه شده بود که موجب زيبايي برج مي شد. طبقه سوم به منزله جان پناه براي ديده بانان  عمل می کرده است. طبقه سوم فاقد سقف و باز بوده است. 

     برج تل پیر روستای کهن را از نظر ساختار معماری بخش های خارجی آن می توان مشابه برج های سالم و باقی مانده در روستاهای خوسف، رتک و افزاد کوهبنان دانست. بنابراین این برج های این سه روستا، می توانند الگوی مناسبی جهت مرمت و بازسازی برج تل پیر روستای کهن باشند. البته تاکید می نماید تنها از نظر معماریِ ساختارِ بیرونی، وگرنه ساختار درونیِ برج تل پیر معماری خاصِ خود را داشته است.

 

مصالح ساختمانی:

بنا به شرایط اقلیمی یعنی نیمه کوهستانی بودن منطقه و دسترسی آسان به سنگ، در ساخت برج  تنها از سنگ و ملات آهك و گچ استفاده شده است. دیوار برج حداقل تا ارتفاع نيمي از طبقه اول از ضخامت قابل توجهی برخوردار بوده است. در پشت چهار گوشه دیوار مربع مستطیل داخلی بنا از قلوه سنگ و لاشه سنگ و در بخش بيروني از سنگ هاي نسبتا" صاف استفاده شده است و به این شکل دیوار بالا آمده است. در دیگر طبقات بالایی نیز ديوارّحداقل سه  قسمت داخلی، میانی و بیرونی داشته که در ساخت بخش هاي داخلی و بيروني حتی الامکان سنگ های صاف یا نیمه صاف و در بخش میانی، سنگ لاشه و عمدتا" ناصاف به كار رفته است. هنگامی که ساخت برج به اتمام رسیده و یا احتمالا" به موازات بالا رفتن ديواره برج، معمار جهت زیبا سازي ظاهر بنا و همچنین به حداقل رساندن امکان بالا رفتن از بدنه برج از سنگ های با ابعاد مختلف اما تقریبا" صاف استفاده نموده و منافذ بین سنگ ها را نیز با ملات ساروج پر ساخته است.

کاربری بخش های مختلف برج:

کیفیت متفاوت ساخت داخلی طبقه اول با دو طبقه دیگر از نظر زیبا شناسی، (به دلیل رعایت حد اقلی توجه به زیبا سازی) را می توان احتمالا به دو دلیل زیر دانست:

1- به احترام  پیری که در این طبقه مدفون بوده است.

2- در ساعاتی از روز های آرام که مردم به زیارت می آمده اند و یا مدافعان با فراغ بال می توانسته اند ساعاتی را به استراحت بپردازند مکان مناسبی جهت ایجاد نماید.

 اما در کلیت قضیه می توان کاربری اصلیِ برج تل پیر را در هنگام بنا و تا سال ها پس از آن، دفاعی دانست. مستندات شفاهی از پیران روستا (صرف نظر از نقل قول هایی که بیشتر جنبه داستان دارند و آمیخته ای از اغراق هستند) نیز گویای همین موضوع می باشد.

 منابع:

1 -دايره المعارف اسلامي -،ج سوم
2- محمد جواد معموري، دائره المعارف قرآن كريم، ج 5، مركز فرهنگ و معارف قرآن، مقاله برج

3- میل ها و مناره های ایران، رضا مرادی غیاث آبادی ج 4 ، تهران 1373

4-فرهنگ جغرافیایی آبادیهای استان کرمان، شهرستان زرند، ج هشتم، انتشارات سازمان جغرافیایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، جاپ اول 1382، تهران

 

به مناسبت چهلمین روز در گذشت مادر عزیزم

کل نفس ذایقه الموت

    گمان نمی کردم پس از یک وقفه نه چندان کوتاه، این بار که به سراغ وبلاگ می آیم با کولباری بس سخت و سنگین، انبوهی از غم و اندوه، داغی فراموش ناشدنی و جبران ناپذیر، از دست دادن بزرگترین نعمت هستی یعنی مادر باشد. مادری مهربان و دلسوز، مادری دلنگران همه و  با عاطفه ای به وسعت بی کران ایثار و گذشت، مادری با وقار و متواضع، مادری ساده اما اندیشمند و آگاه، (هم از این روست که من نیز معتقدم«مادران بزرگترین فیلسوفان جهانند. مادری بهتر از برگ درخت».)

     هر فردی به گونه ای در ستایش مادر خویش بر می خیزد. بانگ تکبیر مادر را هر زبانی و حنجره ای به شیوه ای بر می آرد و رثای مادر را به نحوی خاص بیان و نشان می کند. ( در رفتن جان از بدن گویند به هر نوعی سخن         من با دو چشم خویشتن دیدم  که جانم می رود ) اما من مانده ام که چگونه و با چه واژه و زبانی و از کدامین ویژگی مادرم سخن بگویم؟ چون واژه ها، حلقه های گسسته و پریشان و ناتوانی می نمایند در مقام بیان رثا و ستایش مادر، آن هم به هنگامه ی سوگ او. چگونه بگویم از او که رنج دیده بود و زحمتکش و اما خود اهل تسامح و تساهل با دیگران. می رنجید و نمی رنجاند. زیرا بر آن بود که «همه آدمها که یکی نمی شوند. ما نباید بد باشیم، اگر دیگران بد می کنند.» سنبل استقامت و صبوری بود در برابر مشکلات و سخت گیری های زندگی و زمانه . نزدیک به ربع قرن به انتظار دیدار فرزند می ماند و خود خوری می کند. اما زندگی با دیگران را بر مدار همیشگی اداره می کند. در سوگ های فراوان می نشیند و در نهان از عمر خویش می کاهد. درهنگام از دست دادن عزیزان، با متانتی باور نکردنی آرام و با وقار می گریست و دیگران را به آرامش فرا می خواند. سجاده گسترده ی عاطفه و مهرش به پهنای نگرانی تک تک فرزندان خویش و خویشان و آشنایان بود. از تبار پایبندان حرمت بود و احترام به مهمان و دیگران. هم از این روست که او قامت بلند تمنا بود و ما در حسرت جستجوی بهشت زیر پای او.

      چهل روز است که قاب شکسته چشمان اشک آلودمان در انتظار آیینه بندان دیدار توست مادر. این روزها، لحظات در تنگنای گذرگاه زمان خسته و شکسته، نفس زنان با چنان کندی و سختی می گذرند که خراش رد پای لحظات را غبار غم، بر روح و روان ما ژرفاتر می سازد. امروز چهلمین روزی است که شیشه های پنجره اتاق تو یارای انعکاس تصویر برگ های پاییزی شاخسارهای ردیف درختان آن سوی پنجره را از دست داده اند. انگار اشیاء با روشنایی چشمان تو جان می گرفتند. دمیدن روز در پشت پنجره به انتظار دمیدن نفس های مسیحایی توست. بی تو اما در این روز و شب ها ، لحظه ها در التهابی سنگین، گذر زمان را به سنگینی کوه بر جسم و جان نا شکیبا و بی قرارمان تحمیل می کنند. روزهای چندی است که دیگر صدای پرنده ی خوشخوان درختان آنسوی پنجره ی اتاقت را نمی شنویم.گویی پرنده نیز کوچ تو را خبر دار شده و سر در گریبان، داغدار توست. آری کل نفس ذایقه الموت! اما این چشیدن مرگ ای کاش برای مادران نبود و حسن و گنج بی پایان وجودشان همیشه سایه سار زندگی فرزندان می شد.

   حال مادر! من مانده ام با چشمانی اشک آلود و جسمی دردناک و دنیایی از سوال بی پاسخ و نا تمام که :

     از این پس کدامین نگاه و دست پر عاطفه، انسجام و پیوند انسانی را برایمان تعریف خواهد کرد؟ چه کسی کلام مهربانی و صداقت، گذشت و فداکاری را در این میانه ی پر آشوب و فریب و دغل، در گوشمان مکرر خواهد ساخت؟ دیگر چه کسی با کلامی ساده اما  اندیشمند و خردمندانه جویبار ساری و جاری محبت و بخشش را در خانواده نمازگونه گوشزد خواهد کرد؟

     مادر!! این روزها سردی و بی رونقی خانه و کاشانه ما را ارزش های تو گرمی و رونق می بخشد. از مقام والایت مددی می طلبیم تا که بتوانیم وامداری نا قابل برای همه شایستگی های تو باشیم...

   راستی را!!! این تجربه و باور روزگاران بر فرزندان چه سنگین و گران ، به عینیت می نشیند. در هنگامه ای که دیگر سوگوار مادرند.

«اگر مادر نبود هدف از آفرینش انسان گم می شد.»

به بهانه راه اندازی اقامتگاه بومگردی «آویشن» روستای کهن (بخش اول: کلیات)

     

      بوم گردی از واژه Eco Tourism می آید که که پیشوند eco  برگرفته از  ریشه ای یونانی به معنی محیط زیست و زیستگاه و tourism به معنای گردشگری است؛ به این دلیل این مفهوم هر چه بیشتر واژه طبیعت گردی را تداعی می کند اما این واژه فقط طبیعت گردی و احترام به طبیعت را در خود ندارد.  این واژه را می توان به احترام به مردم و فرهنگ مردمی که سالهاست در یک زیست بوم خاص زندگی می کنند هم در نظر گرفت . بعبارت دیگر یکی از انواع گردشگری توریسم بر پایه طبیعت (Nature Based Tourism) یا طبیعت گردی است. مخاطبان این نوع سفرها افرادی هستند که ترجیح می دهند سفرهایی در دل مناطق طبیعی انتخاب کنند که آنها را به طبیعت نزدیک می کند. اکوتوریسم]طبیعت گردی یا بومگردی[  ارزشمند ترین شاخه طبیعت گردی است که قصد دارد به شیوه خردمندانه ای با کمترین اثر منفی بر طبیعت و فرهنگ منطقه ، بیشترین فایده را برای آن داشته باشد. اکوتوریسم به صورت متفاوتی نسبت به سایر بخش های توریسم مدیریت می شود . این شاخه از گردشگری بر اساس نتایج توسعه پایدار آن شناخته می شود که شامل حفاظت از محیط زیست ، آموزش بازدید کنندگان در زمینه پایداری و فایده رساندن به جامعه محلی و ارتقای معیشت آنها می باشد.

       مهم ترین تنیجه نگرش به بومگردی ایجاد اشتغال برای ساکنان بومی آن منطقه می باشد، و این نتیجه باعث می شود که ساکنان منطقه به حفظ آداب و رسوم و محیط زیست خود بیشتر ترغیب شوند زیرا حفظ این موارد است که باعث جذب گردشگران می شود و در نهایت اشتغال در منطقه می شود.بنابراین اکوتوریسم ]طبیعت گردی یا بومگردی[  در نگه داری و پاسداری محیط زیست طبیعی و انسانی و همچنین توسعه پایدار تاثیرگذار می باشد.

        گردشگران امروزی خسته از تجملات هتل‌های مجلل و ساختمان‌هایی ساخته شده از سیمان، سنگ و آهن به دنبال اقامت در اماکنی بکر، دور از هیاهوی شهرها و در مکان‌هایی با معماری و شهرسازی بومی و ایرانی هستند. بافت‌های تاریخی و روستاهای هدف گردشگری، مکان‌های مطلوب احداث اقامتگاه‌های بوم‌گردی است. اقامتگاه‌های بوم‌گردی اماکنی امن، ایمن و در عین حال دارای جاذبه‌های بومی و اصیل محل احداث خود بوده که با همراه داشتن غذاهای بومی و محلی، اقامتگاه‌هایی مطلوب و مقاصدی مورد اقبال گردشگران خارجی و ایرانی است که از زندگی شهری و فضای پراسترس آن دور هستند. از همین رو در سال های اخیر شاهد توسعه گردشگری روستایی در کشور بوده ایم.

        همین موضوع موجب تقویت و شکل گیری برخی کسب و کارهای بومی گردشگری و همچنین راه اندازی اقامتگاه های بوم گردی و خانه های مسافر در روستاها شده و به تولید و فروش صنایع دستی تولیدی روستاییان نیز کمک کرده و اشتغال برخی نقاط روستایی را تکان داده است.  روستاها زیستگاه های بسیار ارزشمندی هستند که باید آنها را حفظ کرد زیرا نه تنها مولد هستند بلکه به لحاظ معماری و زیستگاه نیز تنوع دارند و هر یک وارث بخشی از فرهنگ اصیل هر منطقه بشمار می روند.  اقامتگاهای بومی موجب احیاء فرهنگ روستاها و آداب و سنن بومی می شود ایجاد اقامتگاه های بوم گردی مبتنی بر حفظ اصالت معماری و مصالح بومی سازگار با اقلیم علاوه بر تامین آرامش و امنیت گردشگران، فرصت آشنایی آنان با نحوه معیشت و آداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی سنتی روستاییان را نیز فراهم می آورد. ساماندهی و تجهیز این اماکن علاوه بر نقش موثر در جذب گردشگر و رونق این بخش، به اشتغال روستاییان و تقویت کسب و کارهای بومی گردشگری نیز کمک می کند.گردشگری روستایی را می‌توان روشی برای توانمندسازی جوامع محلی با استفاده از پشتوانه‌های فرهنگ بومی و بهره‌گیری خردمندانه از منابع طبیعی و محیط زیست دانست.  

     اکوتوریست ]طبیعت گرد یا بومگرد[ کسی است که برای بهره گیری از طبیعت به چالش های فکری و فیزیکی می پردازد. وی به تعامل با مردم بومی علاقمند است و تسهیلات ساده و بی تکلف را بر تسهیلات لوکس و تجملی ترجیح می دهد. اکوتوریست ]طبیعت گرد یا بومگرد[ با مشارکت فعال خود در جستجوی کسب تجربه و یادگیری است و برای این تجربه ارزش قائل است. اکوتوریست ها به دنبال بهره برداری صحیح از منابع طبیعی هستند که ضمن لذت و رضایت خود موجبات رضایتمندی جامعه میزبان را نیز فراهم سازند. بر خلاف طبیعت گردی که در آن طراحان و برنامه ریزان توریسم طبیعت را برای استفاده و لذت گردشگران آماده می سازند در اکوتوریسم ]طبیعت گردی یا بومگردی[  انسان می بایست خود را برای حضور صحیح در طبیعت آماده سازد و به نفع طبیعت برای خود محدودیت ها و ضوابطی قایل شود.

        تمایل و نیاز انسان برای رسیدن به زندگی های دور از حاشیه و پیچیدگی های شهری منجر شده تا افرادی شیوه زندگی شان را به طبیعت نزدیک کنند. آنها به روش های گوناگون از جمله بازسازی خانه های پدری و اجدادی  خود از شهرهای بزرگ به روستاهای کوچک بازگشته اند و به عبارتی مهاجرت وارونه داشته اند. به این ترتیب ضمن بازگشت به گذشته و لذت بردن از ساده زیستن این فرصت را برای دیگران نیز مهیا ساخته اند تا در قالب یک سفر طبیعت گردی چند روزی زندگی به سبک گذشتگان در خانه های خشتی ، چوبی و سنگی را تجربه کنند.

          وجود یک اقامتگاه مناسب برای استراحت اکوتوریست ها ]طبیعت گردها یا بومگردها[ در نزدیکی جاذبه های طبیعی همواره یکی از دغدغه های مهم برنامه ریزان سفرهای طبیعت گردی بوده است با این که سفرهای طبیعت گردی در مقایسه با سایر شاخه های توریسم امکانات و زیر ساخت های کمتری نیاز دارد ولی حداقل امکانات اقامتی برای اکوتوریست ها که هزینه قابل توجهی را متقبل می شوند تا بتوانند تجربه سفری متفاوت داشته باشند جرو نیازهای مهم این نوع سفرها محسوب می شود. بنابراین نحوه شکل گیری این اقامتگاه ها و ارتباط آنها با یکدیگر می تواند الگوی مناسبی برای توسعه این گونه زیر ساخت ها محسوب شود. از طرفی چون فعالیت های اکوتوریستی]طبیعت گردی یا بومگردی[ در درون مناطق طبیعی انجام می شود این گونه فعالیت ها همواره در مواجه با جامعه میزبان است . بنابراین جامعه میزبان جزء مهمی از یک فعالیت اکوتوریستی محسوب می شود.

         صاحبان این اقامتگاه ها اغلب از دل جامعه محلی بیرون آمده اند . توسعه این اقامتگاه ها با هدف حفظ و احیای بافت های قدیمی که متاسفانه یکی بعد از دیگری در مناطق مختلف میهمان تخریب می شوند و جای خود را به خانه های بی هویتی می دهند که نه نشانی از معماری اصیل ایرانی دارند و نه به معنی واقعی مدرن هستند.، صورت می گیرد.»

 

نوشته فوق اقتباسی است از: فصلنامه جغرافیایی سرزمین علمی – پژوهشی ، سال هشتم ، شماره 30 تابستان 1390) مقاله : بررسی تإثیر اقامتگاه های محلی (خوشه سار بوم گردی) بر ارتقاء سطح زندگی جامعه محلی (با تأکید بر روستای گرمه و شیب دراز وشته عبدالرضا فرجی راد و افسانه احسانی.

 

نگاهی اجمالی به تاریخچه شکل گیری مدرسه در روستای کهن

 

          تعلق خاطری که به زادگاهم( روستای کهن ) دارم همیشه مرا به جستجوی راهی می کشاند تا مفری بیابم برای بازگو کردن آداب و رسوم و در یک کلام فرهنگ این روستا تا شاید این خود ادای دینی باشد(هر چند اندک) نسبت به زادگاهم.

     بیان جنبه های گوناگون فرهنگ این روستا نیازمند به بررسی و تحقیق در احوال گذشته و حال مردمان آن یا به عبارتی شناخت و معرفی جغرافیای انسانی و فرهنگی و اقتصادی روستا در گذشته و حال داشت. وبلاگ و سایت که پدیده های نوینی در عرصه ی رسانه مجازی تلقی می شدند، پا به میدان گذاشته بودند. این دو پدیده ابزار بسیار کار آمد و مفیدی بودند که با استفاده از آنها افراد می توانستند سریع وتقریباً آسان  و بی واسطه به طرح و بیان اندیشه ها و عقاید خود بپردازند. من نیز این پدیده  را عجالتاً بسیار مناسب کار خود دیدم .  بر این اساس قدم پیش نهادم و شروع بکار کردم. البته دراین راستا و در افق آینده نزدیک به مشارکت و همکاری همولایتی ها نیز فراوان دلبسته بودم. زیرا می دانستم که در بین آنها انسان های فرهیخته و آگاه فراوانند. اگر این آگاهان اندکی مدد نمایند بی شک می توان گام های مفید و ارزشمندی برداشت. اما با تأسف فراوان چنین نشد و همولایتی های عزیز چه به دلیل گرفتاری های روزمره زندگی و یا مناسب ندانستن اقداماتی از این دست نه تنها کمکی به تهیه مطالب ننمودند. بلکه مراجعه به نوشته های وبلاگ و خواندن مطالب برایشان بس سخت و سنگین می نمود. از آنجا که بر خلاف بسیاری از مدیران وبلاگ ها  و سایت ها تمامی مطالبی را که در وبلاگ عرضه می داشتم نتیجه بررسی و جمع آوری و تایپ شخص خودم بود. اداره وبلاگ فرصت بسیاری می طلبید که با توجه به مشغله کاری که داشتم انجام آن بس سنگینی و سخت شده بود.                  

      از سوی دیگر با ورود اینستاگرام و تلگرام، سایت و وبلاگ به پدیده های کهنه و قدیمی ای مبدل شدند که تمایل مراجعه به آنها به لحاظ کیفیت کاربردی به حداقل ممکن خود رسید. شکی نیست که تمامی پدیده های نوین عرصه رسانه های مجازی در نوع و زمان خود می توانند در رشد و ارتقاء فرهنگ جامعه کمک شایانی بنمایند. اما در مملکت ما که سرانه مطالعه به نحو نگران کننده ای پایین است. به رغم همه خوبی های خود به گونه ای بیمارگونه و نگران کننده بر تنبلی فکری مردم افزوده است. بگونه ای که حداقل مطالعه و تعمق را نیز به شکل چشم گیری کاهش داده است. کپی پیس(کندن و چسباندن) مطالب، جای مطالعه ، تعمق، تفکر و نوشتن را گرفته است. سهولت دستیابی و انتخاب مطالب آن هم در نوشته های قصار و کوتاه، تمامیت زمان مطالعه بسیاری از مردم را می سازد. شرکت مستقیم و فوری در گفتمان ها که از ویژگی تلگرام می باشد به نوعی فریبنده ارضا و اقناع کننده نیاز مطالعاتی و فکری مردم شده است. من نیز با توجه به کار مشکل در وبلاگ و سایت و همچنین دغدغه های فراوان زندگی ترجیح دادم پی گیری عرضه مطالب خود را به مجالی دیگر واگزارم . مجالی که امیدوارم شاید در آن مردم گرایش به مطالعه و تفکر و تعمق را پیشه خود سازند و تلاشی در راستای زنده کردن و بیان فرهنگ زادگاه خود پیش آید.                                                                                                                                                                                                                                                   

           از جمله موضوعات فراوانی و گوناگونی که برایش برنامه ریزی کرده بودم، نظیر ادبیات و تاریخ شفاهی روستایمان، آداب و رسوم، آثار باستانی و... موضوع نگاه به تاریخچه مکتب و مکتب داری وشکل گیری و شروع به کار مدرسه در شکل نوین آن در روستای کهن بود. این موضوع که می تواند میزان توانمندی سواد خواندن و نوشتن در روستا را آشکار ساخته و از سوی دیگر شاید بتواند معدود یا بسیاری از توانایی های ادبی گذشتگان روستا را نشان دهد بسیار با اهمیت می باشد. از دیگر سو نام و یاد عزیزان چندی را در این نامه می بینیم که دیگر در بین ما نیستند و اینان نقش مهمی در سواد آموزی روستای ما بر عهده داشته اند. (خدایشان رحمت کند و یادشان گرامی و ماندگار باد). دراین راستا با اطلاعات قدیمی ای که خود شاهد آنها بوده و یا از دیگران جمع آوری کرده بودم مجموعه ای مناسب را فراهم ساخته ام که ارایه آنها را به مجالی مغتنم وا می گزارم. امیدوارم شرایط مناسبی برای ارایه این مطالب و دیگر مسایل فرهنگی روستایمان فراهم شود. در اثنای جمع آوری اطلاعات لازم در این رابطه دستنوشته ای از یکی از آموزگاران روستایمان که خود بنیانگزار مدرسه در روستای کهن می باشند به دستم رسید که به جهات بسیاری سودمند و با ارزش برآورد شد .این دستنوشته که به نوعی بیوگرافی این آموزگار عزیز نیز می باشد، از منظر نگرش و پرداختن به تاریخچه و چگونگی شکل گیری مدرسه در روستایمان بسیار حایز اهمیت می باشد.   

      ترجیح می دهم تصویر دستنوشته این آموزگار عزیز(آقای یوسف دانشی کهنی) را در اینجا درج نمایم. باشد تا این مطلب سرآغاز پرداختن جدی به موضوع سواد آموزی در روستای کهن باشد:

 حاج آقا یوسف دانشی کهنی

 دستونشته آقای یوسف دانشی کهن

به بهانه در گذشت مرحوم  آقا یداله

       دیگر کم باقی مانده اند کهنی هایِ پا به سن گذاشته و پیری از مردمِ روستایمان (زن یا مرد) که بتوان صبغه ی(رنگ و بویِ) دیرینه روستا را در وجود آنها جستجو نمود. پیرانی که مرگ هر یک از آنها تأسف و دریغی دردناک را رغم می زند.  پیرانِ زنده ای از مردمِ این روستا که این روز ها، با درد و رنجِ فراوان و بیماریهای گوناگون در این یا آن گوشه ی شهر و روستایی دور یا نزدیک عمر می گذرانند. یعنی کسانی که به نوعی تاریخ و فرهنگّ شفاهی روستایمان را به همراه دارند. در این نزدیک به نیم قرنِ اخیر که سواد آموزی راه خود را از مکتب به مدرسه و دانشگاه باز کرد و کتاب پیامبر بلا منازع اندیشه و میزان و سنجشِ سواد و علم محسوب شد. ما مدعیان سواد و روشنفکری و درک و شعور!!! چنان از این پیران دور ماندیم و خود را بی نیاز از تجارب ، آگاهی و خلاصه سواد آنها دانستیم که نخواستیم و یا نتوانستیم رابطه ای درخور و ارزشمند با آنان برقرار نمائیم.   

      

      بسیاری از موضوعاتِ زندگیِ سالیانِ سالِ مردمان این روستا بی آن که در جایی مکتوب شده باشد در قالب قصه، داستان، مَتَل یا مَثَل، سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد و بسیاری از مردم با همان درک و فهم مقتضی و لازمِ زندگی شان از چند و چون مسایلِ دور و بَرِ خود آگاه می شدند. با حریم و حقوق فردی و اجتماعی یکدیگر آشنا می شدند و آنها را محترم می شمردند. مراوداتشان با خودی و بیگانه، غالباً تعریفی انسانی داشت. دیگر سیراب شدنِ درختِ حاشیه جوی، یا نوشیدنِ حیوانی از سهمیه ی آبِ این یا آن رعیت برای هیچ کس سؤال بر انگیر نمی شد. خشک شدن یا شکسته شدن شاخه ای سبز از یک درخت، کندنِ حتی یک سنگ از سَرِ دیوار این یا آن باغ و خانه مذموم و ناپسند شمرده می شد و فرو ریختن حتی سقفِ یک آغل برای همه رنج آور بود و...

     اما نسل جدیدی که ما باشیم دیگر خود را بی نیاز از آن اطلاعات و آگاهی هایی که امروزه تاریخ و فرهنگ شفاهیش می خوانند دانستیم. دیگر از دیدگاه ما حقوق و مراودات اجتماعی می بایست بر اساس منطق و ریاضیات تعریف شدنی باشد. عرف ها، الگوهایِ قدیمیِ غیر منطقی ای تلقی شدند که به نظر ما ناشی از عدم آگاهی مردمان قدیم بود و به عبارتی کتاب نخواندن و سواد نداشتن آنها. این دیدگاه تا بدان جا پیش رفت که عملاً هنگامی که در عرصه زندگی کشاورزی و اقتصادی روستا هیچ چیز جدیدی اضافه نشده بود. یعنی هنوز همان قنات ها بودند و همان نوع کشت و زرع دیرینه و مرسومِ روستا(ملکیت پراکنده بر اراضی پراکنده قبلی)، و سواد ما هم نتوانسته بود در عرصه تولید و افزایش آب حتی ذره ای بر دستاورد گذشتگان چیری بیفزاید. برای اداره روستا نسخه هایی پیچیدیم که با گذشت سال ها، هنوز هم متعصبانه نمی خواهیم به چالش و انتقاد از عملکرده و نسخه های اجرا شده بر خیزیم. مثلاً آنجا که خواستیم با دانشِ امروزمان جهت تحول در کشاورزی تحول ایجاد کنیم، معجزه آفریدیم!! به سیمانی کردن جوی ها متوسل شدیم. غافل از این که با این اقدام موجب خشکاندن درختان حاشیه جوی ها و به عبارت دیگر ایجاد اختلال در اکو سیستم روستا خواهیم شد. با این اقدام دیگر به جای وزش نسیم صبحگاهی روستا، گرمای زود هنگامِ روزانه را شاهدیم. در دلِ روز هم ماسه و شن و خاک همراهِ با بادهای بر خاسته از جلگه و اطراف، دیگر در لابلای شاخ و برگِ درختان باز داشته نمی شوند و یک سره بر روی کشت و زرع و فضای روستا فرو می ریزند. دیگر خبری از سایه سارهای فراوانِ روستا به چشم نمی خورد و سایه و رطوبتی در پای درختان نیست که هوا را مطبوع سازد. دیگر از دَرِ اشکفت چیزی جز لاشه تشریح شده ای فاقدِ آن جذابیت طبیعی به چشم نمی خورد و جویبارها تنه درختان خشک و نیمه خشکی  مغمومی را شاهدند... دیگر از لایروبی به موقع قنات و تمیز کردن بموقع استخر خبری نیست. در حالی که امروزه به هر حال امکان تأمین مالی موضوع نا ممکن نیست و فقط مدیریتی آینده نگر  را می طلبد تا از حداقل امکان حداکثر و مفیدترین اقدام را عملی سازد...

     دور شدن از مدیریت تجربی گذشتگان و عدم جایگزینی روشی سودمند و کارآمد به آنجا کشیده شد که پدیده های ناگوار و ناپسند زیادی را در جامعه روستایی ما دامن زد. سوء تفاهم هایی مانند منافع شخصی و طایفه گرایی، گسترش عدم اعتماد به یکدیگر، تضاد در اندیشه چگونگی اداره روستا و عدم دست یابی به تفاهمی مشترک و مناسب و...که همه ناشی از نداشتن حمایت لازم ذهیت عمومی مردمِ روستاست. به غنوان نمونه، یکی از این پدیده های ناگوار و مجادله بر انگیز که چندین سال است مجادله و تقابل خصومت آمیزی را در بین مردم روستا رغم زده و بحث روز عمومی شده موضوعِ چرایی سیراب شدن درختان حاشیه جوی ها از سهیمه آبِ این یا آن فرد می باشد. بحث نا بجا و بیهوده ای که مردمِ قدیمِ روستا، در یک تفاهم همگانی تعریفِ انسانیِ ستایش آمیزی از آن را به اجرا در آورده بودند که ضمن نهفته بودنِ ضمانتِ عملیِ حفظِ اکو سیستم روستا، جای مجادله ای را برای هیچ فردی باقی نمی گذاشتند و با در نظر گرفتن مقررات و شروط و ضوابطی ساده و جا افتاده، هر کس حق داشت درختی را در حاشیه جوی بکارد. این بود که درختانِ فراوانی با ملکیت شخصی یا وقفی در تمامی حواشی جوی ها بر فضای سبز روستا می افزودند و در دلِ تابستانِ گرم، نسیمی خوش و خرم از لابلای این درختان برمی خاست و سایه سار درختان هوای روستا را با طراوت و جذاب می کرد...

     علاوه بر این ها، امروزه مجهولات بسیاری در حول و حوشِ مراوداتِ اخلاقی و اجتماعی، پیمان ها و عرف های حقوقیِ نا نوشته اما تا حد یک قانون لازم الاجرایِ روستا برایمان باقی مانده است. هنوز نمی دانیم طایفه های مختلفی مانند میرزا صادقی ها، کریمی ها، رضوی ها، بیدانی هاو... کی، چرا، در چه شرایطی و از کجا به این روستا آمده اند. در حالی که در تاریک و روشنای اسناد پراکنده سرنخ هایی از مشهد و بافق و جاهای دیگر و متناسب با نیاز مالی را می توانیم سراغ بگیریم. نمی دانیم بانیان حمام، مسجد، برج و قلعه روستا کی ها بودند و کی و چگونه بنا شدند؟ یا حمامی های روستایمان چه کسانی بودند و هر یک در نگهداری آن، چه نقشی داشته اند و اصولاً جایگاه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مسجد،حمام، سر استخر، قلعه و برج در این روستا چه بوده است. یا از املاک وقفی، واقفین و ضوابط جاری بر آن چندان چیزی نمی دانیم و...

     این چینن است که فرزندان ما نا آشنا و بیگانه با مسایل و مردم قدیم روستایمان و نقشی که آنها در روستا داشته اند بزرگ شدند. در حالی که هنوز زنده هستند  پیرانی از این روستا که مکتب دار بودند و سواد آموز، اولین آموزگاران و یا حمام دارانِ روستا. همین خدا بیامرز یداله را تا چه حد به فرزندانمان معرفی کردیم. فردی که تمامی در و دیوار حمام یادگار های فراوانی از وی با خود دارند. این آخرین نسل قدیمی که بیشترین آگاهی ها را نسبت به مسایل روستا داشتند و دارند. برای حل مسایل و مشکلات امروزه کی و چقدر به آنها مراجعه کردیم؟ بی تردید بسیار کم و شاید هم هیچ. این است که  فرزند یا نوه ما در شناخت نام و جای این پیران نیز درمانده می شود و به حق از من و شما می پرسد: این شخص که می گوئید کیست؟ چرا که به خود زحمت ندادیم که در یک جمع خانوادگی یا مسافرتی کوتاه به روستا از مردمان گذشته و شغل وکارشان برای فرزندانمان سخن بگوییم و چه بسا که آن همه گفتنی را بی اهمیت و غیر لازم  هم تلقی کرده ایم!!!!

تسلیت به خانواده محترم مرحوم آقا یداله زکی زاده

 

 

     درگذشتِ مرحوم آقا یداله زکی زاده یکی دیگر از پیران زحمت کش و پر تلاش روستایِ کهن را به فرزندان و وابستگانِ وی تسلیت گفته و برای تمامی بازماندگان ایشان شکیبایی، ماندگاری، تندرستی و سربلندی آرزو می کنیم. شادی روح و آمرزش آن مرحوم را از درگاه خداوند بزرگ خواستاریم.

به بهانه انتخاب اعضای جدید شورای اسلامی روستای کهن:

 

   در روزگاری نه چندان دور که روستای کهن به جهت داشتن آب و هوای خوب خود، سرسبزی و زیبایی طبیعتش و صحاری و باغات پر میوه اش؛ رشک عام بود در مجموعه روستاهای این منطقه.  و این روستا چون نگینی بر تارک پهنه گسترده جلگه ای گرم و سوزان می درخشید . از چهار سوی این روستا مسافرین این یا آن آبادی به آن وارد می شدند و لختی در خانه این یا آن آشنا یا درسایه سار درخت چنار  سرِ استخر خستگی را ه را فرو می هلیدند و دوباره راهیِ راهی  می شدند که مقصد و مقصودشان بود .

      در آن روزگارِ نه چندان دور که بیشترینِ ساکنین این روستا رعیت این یا آن اربابِ بافقی، کوهبنانی یا کرمانی بودند و این روستا ییلاق آن اربابان محسوب می شد . عده ای از مردم ساکن کهن به ناگزیر برای امرار معاش و قوت لایموت رعیت و کشاورز همین اربابان در دیگر آبادی های اقماری کهن نظیر اکبر آباد، چرمیز، بیدان پنج، عزیز آباد، سندو و... می شدند. یعنی مردمی که سکونت اصلی آنها در کهن بود اما به ناگزیر در فصل پاییز هر سال برای کشت و در فصول  بهار و تابستان برای داشت و برداشت محصول اربابی ساکن آبادی هایی می شدند که در آن سال ها از حداقل امکانات زندگی ای که در کهن بود بی بهره می شدند. خانه های آنجا تنها چهار دیواری ای از سنگ با سقفی از چوب و گوده بو  تا شاید پناهگاه و سایبانی باشد بر سر خود و زن و بچه آنها در ساعات فراغت.  وگرنه برای رسیدن به این آبادی ها نه راهی مناسب بود و نه حمامی و نه اتاق پیله وری ای که چهار مثقال قند و چای را در مابه ازای چند تخم مرغ بدست آرند  و نه هیچ امکانات دیگری. مراد و منزلگاه اصلی آنها کهن بود و کهن. حمامشان، مسجدشان، پیله ورشان، مراسم جشن و عزایشان ،گورستان و.....هر آنچه از زندگی نیاز داشتند را می بایست از زادگاه شان یعنی کهن مهیا می ساختند . از این رو بود که در تمامی زمانِ داشت و برداشتِ محصول ارتباطی مستمر و جاری با زادگاه خود داشتند. اینان کهنی هایی بودند که ناگزیری زندگی آنان را به کوچی نا خواسته وا می داشت تا در زمستان و تابستان از ذخیره سهم اندک خود از برداشت محصول گندم و جو و... برخوردار شوند تا بتوانند گذران زندگی نمایند در بقیه روزهای سال.

       آبادی روستاهای یاد شده مرهون تلاش و کوشش کهنی هائی  است که با همتی بلند و با دریافت دسترنجی ناچیز از اربابان دیروز؛  بی دریغ تلاش کرده اند. آبادی های یاد شده جایگاهی همچون هندگو، دهنو، را برای مردمان روستای کهن داشته و دارند.

     با گذشت زمان و در پی تغییر و تحولات اجتماعی – اقتصادی و مهاجرت گسترده روستائیان به شهرها و خالی شدن روستاها از نیروی جوان و از حیز انتفاع افتادن املاک روستاها؛ مالکین و اربابان در اکثر روستا از جمله کهن و روستاهای اقماری آن، دست به فروش املاک خود به رعیت زدند . زیرا دیگر روستاها نمی توانست برای آنان صرفه اقتصادی داشته باشد. بنابر این در چنین شرایطی که امواج دگرگونی زندگی جدید تا روستا ها هم رسیده بود. اربابان با فروش املاک خود در روستاها اندک توان مالی ممکن روستایی را از او گرفته و رعیت را گرفتار و خود را رها ساختند. به این ترتیب رعیت صاحب زمین و آبی شد که چندین نسل تمامی زحمات نگهداری آن را خود و خانواده اش کشیده بودند و حال که دیگر نیروی کار جوانی در روستا باقی نمانده بود که بتواند در کشت و داشت و برداشت محصول دخیل باشد و نیروی پا به سن گذاشته دیگر توان رسیدگی لازم به ملکی که صاحب آن شده بود را نداشت. جوان مهاجر فصلیِ کار، با اندک پولِ ذخیره کارِ روزمردِ خود که در این یا آن معدن به کار مشغول شده بود به دنبال تغییر سر و صورت زندگی اجدادی خود در روستا برآمد. بدین سان چهره خانه و زندگی روستاها نیز دچار تغییر شد. آرام آرام آبادی ها تبدیل شدند به خانه دوم و اگر به صراحت گفته شود محلی شد برای روزهای فرار روستایی گریخته از روستا و خسته از شهر . دیگر زادگاه و خانه اجدادی مبدل به پایگاهی برای تمدد اعصاب گشت . در چنین وضعیتی کار بر روی زمین تنها هنگامی انجام می شد که ناگزیری اخلاقی باشد و یا از روی تفنن. از این رو ساکنین فصلی روستا تنها به داشتن چتر سبزی بر بالای سر خود در روستا بسنده کردند. گاه نیز با حرصی تمام نشدنی و غیر منطقی در راستای فراهم ساختن تمامی امکانات شهری در روستا برای خود بر آمدند بی آن که در تولید کشاورزی گامی برداشته شود و تولید نیز با دگرگونی منطقی همراه و همپای تغییرات دیگر متحول شود. بدین صورت بیش و پیش از هر چیز جایگزینی فرهنگ شهری و غلبه آن بر فرهنگ روستایی در دستور کار مردم روستا قرار گرفت.

     بهره مند شدن از راه آسفالته، برق ، تلفن، حمام و.... نیاز منطقی هر آبادی و روستاست. ارتباطات و ذات زندگی این عصر، طالب این چنین امکانات رفاهی  است. اما در چند دهه ی گذشته، گاه طمع جذب کمک مالی برای دسترسی آسانتر و سریع تر به امکانات مورد نظر در روستاهایی نظیر بیدان پنج و چرمیز کسانی را واداشت تا در کندن این روستا ها از استان کرمان و چسباندن آن به استان یزد دست به تلاشی مضاعف بزنند و چنین نیز کردند و آن روزها چه اظهار شامانی ای که از این موفقیت نشان نمی دادند!!!

    بنابراین افرادی که با اندکی آشنایی از مقررات اداری ،راه های جذب کمک های دولتی را می شناختند. به دنبال کسب بودجه از وابسته شدن این آبادی ها به دیگر استان ها کوتاهی نکردند و در این جاده ی نا پیدا چنان تاختند که برای کسب امتیار حداقلی در زیر چتر این یا آن مرز بندی جدید جغرافیایی قرار گرفتند. و شیفتگی چند هفته و ماه در ییلاق ماندن، چنان آنان را شیفته ساخت که با دیده حقارت به منازل مسکونی اجداد خود در کهن نگریستند و بسیاری از آنان این منازل را چنان با بی محلی رها ساختند تا تخریب شد و یا آنها را به ثمن بخس فروختند. تا در آبادی های اقماری برای خود خانه یا اتاقکی بنا نهند. غافل از آن که این آبادی های اقماری با هر جدیت و کوششی هم که از امکانات روز بهره مند شوند هر گز پتانسیل جذب تمامی همولایتی ها را نخواهند داشت. هم اصولاً شرایط مناسب زیست دایمی را هم دارا نیستند. حضور گسترده کهنی ها و ساکنین فصلی آبادی های اقماری در مراسم ماه محرم و جشن های سال نو در روستای کهن گواه صادق این موضوع می باشد.

    نقل این داستان نه از این رو بود که تنها یادِ خاطره ای باشد و بس. بلکه منظور بیان و یاد برادری دیرینه و وابستگی بی چون وچرای بسیاری از همولایتی های  غریب افتاده ما در دیگر شهرها و روستاهای اقماری ودور ونزدیک می باشد. عدم گذران زندگی آنها در روستای کهن نمی تواند نافی کهنی بودن و اصالت آنها شود. همانگونه که یک ایرانی زاده ایران و ساکن کشورهای دیگر خود را ایرانی می داند. حتی فرزندان آنان در دیگر کشورها نیز خود را اصالتاً ایرانی تلقی کرده و خواهند کرد و هیچ عرف و قانونی نمی تواند این تعلق طبیعی را از آنان سلب نماید. برای کهنی های دیگر شهرها و روستاها نیز این موضوع کاملاً صادق است.  نباید مسایل سیاسی، کهنی های اصیلی را که افتخار آنان اعلام تعلق شان به روستای کهن را با پسوند نام کهنی به دنبال نام خانوادگی نشان می دهند، غیر کهنی بدانیم. هیچ قانونی نمی تواند این اصالت را از آنها سلب نماید. اگر بهتر به قضایا نگاه کنیم و با نگاهی مثبت به موضوعات مبتلا به روستا بنگریم این سؤال برایمان پیش خواهد آمد که: چرا نباید این دور افتادگانِ از کهن را به هر شیوه ممکن تشویق به علاقمندی و ماندن  بیشترشان به کهن بنمائیم. مگر نه این که داعیه مهاجرت معکوس را داریم؟! پس چرا این شوق بیشتر در کهن بودن را نه تنها بیشتر نمی کنیم بلکه در صدد گریزان کردن کسانی  بر می آئیم که به هر دلیل در این موقعیت خواسته اند مشارکتی از خود در تصمیم گیری های کهن نشان دهند و ما آنها را بیگانه می پنداریم؟ کسانی که هنوز صدای پا و ندای صوت اجدادیشان در لابلای کوچه های تنگ روستای کهن به گوش می رسد. هنوز ....

 شورای اسلامی روستا نهادی مردمی است که بدون چشم داشت مادی با برآیندی از نگاه امیدوارانه مردم روستا انتخاب می شود. تا امور روستا را در مشارکتی شورایی اداره نماید. در این راهِ پر دردِ سر امیدها و آرزوهایی انجام شدنی و نشدنی از سوی روستائیان مطرح می شود که اعضای شورا در صورت پای بندی به تعهد اخلاقی و انسانی ای که در هنگام انتخاب شدن با مردم داشته اند؛ به تکاپویی بی وقفه در پیچ و خم های اداری و بحث ها و اقناع های فردی و جمعی می اندازد که آرامش و آسایش را از آنها سلب می نماید. خوب می دانیم که این بخش کار همیشه از منظر عموم پنهان می ماند و غالباً از آن بی خبرند. با چنین شرایطی نه تنها نباید از تغییر اعضای شورا دلسرد و ناراضی بود بلکه اعضای پیشین می توانند نقاط ضعف و قوت عملکرد گذشته خود را نیز در منظر عموم نشان دهند. شاید انتخاب اعضای جدید از این منظر که با نظراتی جدید پا به عرصه می گذارند و مردم را با توقعات و انتظارات بیشتری روبرو می کنند. به این ترتیب منظری دیگر به روی روستائیان باز می نماید تا منصفانه تر به قضایا بنگرند و ببینند که کارها با چه سختی و مشکلاتی انجام می گیرد. از سوی دیگر انتخاب اعضای جدید فرصتی مغتنم برای اعضای پیشین بوجود می آورد تا فارغ از دغدغه ها و داوری های مردم به کارهای خود بیشتر بیندیشند و با تجارب دیروز خود به شورای جدید کمک نموده و کار و تلاش اعضای جدید را بیشتر و بهتر و منصفانه تر مورد نقدقرار دهند...

   منتخبین جدید بی تردید انتقاداتی به شیوه عملکرد شورای پیشین داشته اند و اگر چنین نبود ضرورتی برای کاندید شدن و انتخاب شدن وجود نمی داشت. اکنون اعضای جدید مسئولیت های بیشتر را بر عهده خواهند داشت. نقد عملکرد اعضای پیشین بدون ارایه کار بهتر و بیشتر و سالم تر نه تنها پذیرفتنی نخواهد بود بلکه بی تردید موجب سلب اعتماد مردم روستا و روی گردانی بیشتر از شورا خواهد شد. شورای جدید در صورتی می تواند چهره ای مردمی تر و مقبول تر از خود در روستا نشان دهد که نه تنها دچار انفعال نشود بلکه با جدیت و قدرتی بیشتر با جذب پشتیبانی هر چه بیشتر مردم دست به اقداماتی بزند که نتیجه مثبت آن تغییری در زندگی و شرایط روستا ایجاد نماید...

 در اینجا لازم می دانم به یکایک اعضای جدید شورا تبریک گفته و آرزوی تندرستی، و پیروزی آنها را بنمایم. همچنین از اعضای پیشین به خاطر فعالیت های آنها نیز به نوبه خود تشکر و قدردانی نمایم.

به امید موفقیت اعضای جدید شورای اسلامی روستای کهن

 توضیح: عکس ها از تلگرام "عاشقان و آبادگران کهن" و "hendegu" برداشت شده است.

 

نمونه ای چند، از گل های بهاری روستای کهن(فلور روستای کهنKahn)

هرشو

توضیح : این تصاویر از کانال تلگرام "hendegou" و " عاشقان و آبادگران کهن"گرفته شده آست. 

شناخت بیشتر درخت "بنه"(bane) یا پسته وحشی

   

     پیرو سرشماری نه چندان دقیقی که از درختان بنه روستای کهن در تاریخ 23 مهر ماه 95 انجام دادم و گزارش آن در پُستی جداگانه در این وبلاگ نوشته شد.خالی از فایده ندیدم که اطلاعات بیشتری در خصوص این درخت ارزشمند(بَنِه) در وبلاگ درج نمایم. به همین جهت مقاله تقریباً جامعی را که توسط     خانم محبوبه ربانی و آقای رحمت الله رحیمی تهیه شده را می آورم. امید که مفید فایده باشد:

مقدمه

      پسته وحشی (بنه)با نام علمی Pistacia Atlantica، درختی با ارتفاع ۲ تا ۷ متر است و معمولاً در کوه ها می روید و در پاییز به رنگ نارنجی خوش رنگی در می آید.دارای برگ های تک شانه ای و ۵ تا ۷ برگچه ی گل آذین است که در زیر گونه های مختلف دارای شکل های گوناگون می باشد.این گیاه تک جنسی دارای تعداد کاسبرگ ۵ عدد و بدون گلبرگ است که گل نر دارای پرچم ۴ تا ۵ تایی و گل ماده دارای خامه ی کوتاه و میوه آن از نوع شفت می باشد.شاخه های این درخت، سفید کمی مایل به خاکستری است.

 اسم میوه این گیاه درفارسی بن(۱)یا بنه(۲)می باشد که دانه ای گیاهی با مغز روغنی است که به صورت تخمه صورت می شود ولی پوسته سخت آن بلای دندان است.این دانه معمولاً در پاییز سبز می شود و به رنگ سبز تیره است.عمر درخت بنه طولانی است، مثلاًدرخت ۱۵۰۰ ساله بنه درشهرستان ابرکوه با ۱۱ متر دور تنه و ارتفاع بیش از ۱۱ متر هر ساله میوه بنه خود را بیش از ۲۰۰ کیلوگرم به روستاییان عرضه می کند.

 به میوه پیوندی بنه گلخک و به نوع ترش آن بنشته گویند.در زبان ترکی به میوه ی آن چاتلانغوش و چتلانغوچ می گویند.اعراب به میوه این درخت حب الخضراء می گویند.گل درخت قرمز است و در رنگرزی از آن استفاده می شود.درخت بنه دیر خزان می کند و از تنه ی آن به طور طبیعی، یا با دادن شکاف، صمغی خارج می شود که به آن در فارسی سقز و در عربی بطم گویند که در آدامس مورد استفاده قرار می گیرد.

  زیستگاه درخت بنه

     این درخت نیز مانند سایر درخت های کوهستان در مناطق مختلف کوه یافت می شود، اما بیشتر در قله های پرارتفاع، پرتگاه ها و مناطق دور دست کوهستانی می روید.این درخت با مقاومت زیاد در مناطق کوهستانی با آب و هوای نه چندان سرد می روید و امروزه در لیست درختان حفاظت شده قرار دارد.مغز آن به پسته شبیه ولی بسیار کوچکتر است.به دلیل سخت بودن پوست دانه آن، در شرایط عادی نمی توان با کاشت آن نهال تولید کرد، بلکه دانه آن پس از چند سال ماندن در محیط و سایش پوسته یا ترک خوردن در یخبندان در بهار جوانه می زند.بنه بیشتر در استان های کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و کردستان می روید، اما در مناطق دیگر ایران از جمله جنگل های خشک فارس، کرمان، بلوچستان، یزد، سمنان، لرستان و ارتفاعات الموت و...نیز یافت می شود.به عنوان مثال استان ایلام دارای ۶۰۰ هزار هکتار جنگل است که ۲۰۰ هزار هکتار آن را درختان بنه تشکیل می دهد.

  کاربرد بنه

       بنه از جمله گیاهان چوبی مناطق خشک و نیمه خشک کشور می باشد که جدا از ارزش های زیست محیطی بی شماری که دارد، مصارف دارویی و صنعتی گسترده ای نیز به همراه دارد.جنبه های دارویی و صنعتی این گیاه کاملاً روشن است.صمغ بنه مصارف دارویی و صنعتی زیادی داشته و از میوه آن به عنوان گیاه دارویی استفاده می شود.

      اندام های مختلف درخت بنه مصارف دارویی و صنعتی گسترده ای دارد.بهره برداری از درختان بنه با هدف تولید صمغ و استفاده از آن در امور دارویی و صنعتی موضوعی است که اقتصاد بخشی از جنگل نشینان در ناحیه رویشی زاگرس را تشکیل می دهد.اگرچه بهره برداری از درخت بنه می تواند اثرات سوء فیزیولوژیکی و ضعف درخت را در برداشته باشد، اما دقت در بهره برداری و به کارگیری روشهای صحیح می تواند خسارت را به حداقل ممکن برساند.بهره گیری از میوه، برگ، صمغ ترشح یافته بصورت طبیعی و گال های گیاه نیز کاربردهای زیاد دارویی دارد.شناخت دقیق رویشگاه های طبیعی گیاهان دارویی ضمن روشن شدن پتانسیل های موجود، امکان توسعه و بهره برداری صحیح را به خوبی فراهم می سازد.ضمن اینکه قابلیت ها و محدودیت های هر منطقه را نیز برای توسعه و بهره برداری اقتصادی روشن می نماید....ادامه دارد

 

تبریک سال نو

جشن نوروز بر همه همولایتی های عزیز مبارک باد

 

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …
خوش بحال چشمه ها و دشتها
خوش بحال دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
.......
خوش بحال آفتاب …
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ

شاعر: فریدون مشیری

تسلیت

 

      در گذشت خانم شهربانو دانشی کهن، همسر گرامی آقای قاسم محمودی را به تمامی بازماندگان تسلیت گفته و شادی روح و آمرزش آن مرحوم و تندرستی و بقای بازماندگان را از درگاه ایزد منان مسئلت داریم.